دنیای خاکستری تنهایی اَم...

به یاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد...

دنیای خاکستری تنهایی اَم...

به یاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد...

دنیای خاکستری تنهایی اَم...

- یادت/یادم باشد...

✦هیـــچ وقت خودت را برای کسی شـَرح نده...
کسی که تـو را دوست داشته باشد ،
نــیازی به این کار ندارد
و کسی که تـو را دوست ندارد ،
آن را بـاور نخواهد کرد...
------------------------------------------------------
✧دل بهـــر شکستن است ، بیـــهوده مـَرنــج...!
------------------------------------------------------
✦آرام آرام ،
دانه دانه ،
سنگ ریـزه می اندازی
میان بــرکه ی کوچک تنهایی هایم...
چه ساده
پـریشانم میکنی ،
چه ساده
میخنـدی...
------------------------------------------------------
✧تـو مپنـدار که خاموشی من
هست بـُرهان فــَراموشی من...
------------------------------------------------------
✦هـوای ابر پاییـزم به آسانی نمی بارم...
ولی با تـو ، فقـط با تـو هــزاران گفتنی دارم!
------------------------------------------------------
✧من از نزدیک بودن های دور می ترسم...

نویسندگان

۱۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۱ ثبت شده است

dele ma

شیـشـ ه ی دل را شکسـتـن احتـیاجـش سنـگ نیـست ،

ایـن دل مـا بـا نـگاهــی سـرد پـرپـر میـشـود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۱ ، ۰۱:۰۳
بی ستاره ...





گاهــــــی هـــــــزار خـــــــط هم که بنویسی ،

باز هم سنگینی حـــــرفهایــــــــی را در دلتـــــــ حس خواهی کرد،

حـــــرفهایی که نه می توانی به کسی بگویی و نه اینکه آنرا بنویســــــــی ...

گفتـــ ه ها ، قطـــــــره ای از دریای نگفتــــ ه هاست ...





نمیدانـــــم شاید باید چاهــــــــــــی پیدا کرد ...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۱ ، ۰۰:۵۷
بی ستاره ...

تـــو را مـــی فهـمــــی ....

to ma ra mifahmi

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۱ ، ۰۰:۴۲
بی ستاره ...

مــن، از تمام آسمـــان یکــ بــــاران را مـی خـواهـم ...

و از تمــــام زمیــــن ، یکــ خیـابـان را ...

و از تمــــام تـــــو ، یکــ دستــ کـ ه قفــــل شـده در دستــ مـــــن ...

Me-You

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۱ ، ۰۰:۳۲
بی ستاره ...

aram aram

baran pic

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۱ ، ۰۰:۲۴
بی ستاره ...

سلام ؛ دیشبی ی رمان خیلی خیلی قشنگ رو تمومش کردم شاید اسمشو شنیده باشین شایدم خونده باشین
به نظر خودم که واقعا ارزشو خوندشو داره ;)


رمان همخونه داستان زندگی دختر جوانی است که بنا به خواست پدرخوانده خود به صورت شش ماهه موقتاً با پسر او ازدواج میکند تا مانند دو همخونه در کنار هم زندگی کنند و در مقابل ثروت پدر به صورت نصف نصف بینشان تقسیم شود. این دو زندگی خود را در کنار هم آغاز میکنند در حالیکه دختر جوان رفته رفته به پسر علاقه مند می شود...


اینم دانلودش »»»  Hamkhune

hamkhune


نـگاه کن که غـــم درون دیــده ام چگـــونه قطــره قطــره آب میــشود

چگــونه سایــه ی سیــاهِ سَـرکِشــم اسیــر دست آفــتاب میــشود

نـگاه کن تــمام هستـــی ام خـــراب میــشود

شــراره ای مـــرا بـه کــام مــی کشـد

بـه اوج مــی بــرد ؛ مــرا به دام مــی کشـد

نـگاه کن تــمام آسـمان مـن پــر از شـهاب میــشود ... !!!

فــروغ فــرخــزاد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۱ ، ۲۲:۰۸
بی ستاره ...


نه تو می مانی، نه اندوه ،

و نه هیچ یک از مردم این آبادی

به حباب نگران لب یک رود قسم

و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت

غصه هم خواهد رفت ،

آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند

لحظه ها عریانند، به تن لحظه ی خود

جامه اندوه مپوشان هرگز

تو به آیینه ،

نه ،

آیینه به تو خیره شده است

تو اگر خنده کنی

او به تو خواهد خندید

و اگر بغض کنی ،

آه از آیینه ی دنیا که چه ها خواهد کرد

گنجه ی دیروزت پر شده از حسرت و اندوه

و چه حیف

بسته های فردا همه ای کاش ای کاش

ظرف این لحظه ولیکن خالی ست

ساحت سینه پذیرای چه کس خواهد بود؟

غم که از راه رسید در این سینه بر او باز مکن

تا خدا یک رگ گردن باقی است

تا خدا مانده، به غم وعده این خانه مده.


نه از آغاز، چنین رسمی بود و نه فرجام، چنان خواهد شد

که کسی جز تو، تو را دریابد


تو در این راه رسیدن به خودت تنهایی

ظلمتی هست، اگر، چشم از کوچه ی یاری بردار

و فراموش کن این کهنه خیال نور فانوس رفیقی ،

که تو را دریابد!


دست یاری که بکوبد در را ،

پرده از پنجره ها برگیرد، قفل را بگشاید

کوله بارت بردار

دست تنهایی خود را تو بگیر

و از آیینه بپرس

منزل روشن خورشید کجاست؟

شوق دریا اگرت هست، روان باید بود

ورنه در حسرت همراهی رودی به زمین خواهی شد

مقصد از شوق رسیدن خالیست

راه، سرشار امید و بدان ،

کین امروز منتظر فردایی است

که تو دیروز در امید وصالش بودی

بهترین لحظه راهی شدنت اکنون است

لحظه را دریابیم.


باور روز برای گذر از شب کافیست

و از آغاز چنان رسمی بود

که سرانجام چنین خواهد شد


شعری از کیوان شاهبداغی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۱ ، ۰۲:۴۵
بی ستاره ...

ghasedak ha

بعضــی وقتـا کـ ه دلتــــ مـی گیــره ...

خیلـی بـده ...

اما بـد تــر از اون ایـنـ ه کـ ه کسـی رو نـداشتـ ه بـاشـی بـاهـاش درد و دل کنــی ...

اینـ ه کـ ه تنــهایـی رو سخـتـــ میـکنـ ه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۱ ، ۰۳:۰۶
بی ستاره ...

... از تــــو دلـــ گیــــرم ...


az tu delgiram


دلــم میـخـواد ببیـنمتــ بـازم بخـنــدی تـو نـگام

آخـ ه فقـط تـو میـدونـی از زنـده بـودن چـی میـخـوام

دلــم بهـم میگفتــ تـو رو میشـ ه یـ ه جـور دیگـ ه خـواستــ

آخـ ه فقـط قلبــ تـوئـ ه کـ ه بـا مـن اینـقـدر سـر بـ ه راستــ

از تـو دلگـیــرم کـ ه نیـستــی کنـارم ...

مـن دارم مـی‌میـرم تـو کجـایــی مـن بـاز بـی قــرارم

میـدونــی جـز تـو کسـی رو نـدارم ...

بـاورم نمیشـ ه اینقـدر آسـون رفتـی از کنـارم

تـرانـ ه سـرا : رشیـد رفیعـی


اینم اهنگشه با صدای محمدرضا هدایتی خیلی قشنگه و من دوستش دارم

Az Tu Delgiram

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۱ ، ۰۲:۵۴
بی ستاره ...

khande gerye

لبخـنــد کـ ه مـی زنــم پیــدایـم مـی کنــی

بـاران مـی بـارد ، تـو از کنــارم مـی گـذری

فـریـاد نمـی کشـم کـ ه بـازگــردی

مـی دانـم امشبــ ایـن آســمان تـابــ مـاه را نــدارد

لبخـنــد مـی زنــم ،

فــرامـوش مـی کنـم ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۱ ، ۰۲:۳۳
بی ستاره ...