دنیای خاکستری تنهایی اَم...

به یاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد...

دنیای خاکستری تنهایی اَم...

به یاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد...

دنیای خاکستری تنهایی اَم...

- یادت/یادم باشد...

✦هیـــچ وقت خودت را برای کسی شـَرح نده...
کسی که تـو را دوست داشته باشد ،
نــیازی به این کار ندارد
و کسی که تـو را دوست ندارد ،
آن را بـاور نخواهد کرد...
------------------------------------------------------
✧دل بهـــر شکستن است ، بیـــهوده مـَرنــج...!
------------------------------------------------------
✦آرام آرام ،
دانه دانه ،
سنگ ریـزه می اندازی
میان بــرکه ی کوچک تنهایی هایم...
چه ساده
پـریشانم میکنی ،
چه ساده
میخنـدی...
------------------------------------------------------
✧تـو مپنـدار که خاموشی من
هست بـُرهان فــَراموشی من...
------------------------------------------------------
✦هـوای ابر پاییـزم به آسانی نمی بارم...
ولی با تـو ، فقـط با تـو هــزاران گفتنی دارم!
------------------------------------------------------
✧من از نزدیک بودن های دور می ترسم...

نویسندگان

۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۰ ثبت شده است

اینم چندتا منظره چشم نواز .... تقدیم به تویی که قدم رنجه کردی به اینجا ...

paeezane

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۶:۵۲
بی ستاره ...

jayi

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۶:۵۰
بی ستاره ...

chatr

فراموش کردن ساده نیست

بین دوست نداشتن و فراموش کردن تفاوت است، میشود کسی را دوست نداشت اما نمیشود او را فراموش کرد.

———-


یک نصیحت دوستانه

خاطراتش را بکش قبل از آنکه خاطره هایش تو را بکشند.

————


آدم شناسی

آدم ها را از قدمت دوستانشان بشناس نه از تعداد دوستانشان.


————


دل کندن

دل کندن اگر که کار آسانی بود، فرهاد به جای بیستون، دل می‏کند.


————


باید خاکی بود

باران که ببارد، فقط عاشق‏ ها و کرم‏ ها بیرون می‏ آیند، برای زیر باران بودن باید خاکی بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۷:۰۸
بی ستاره ...

انسانی که تنها یک روز زندگی کرد!

دو روز مانده به پایان جهان ، تازه فهمیده که هیچ زندگی نکرده است ، تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده

باقی مانده بود ، پریشان شد . آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد .

داد زد و بد و بیراه گفت ! خدا سکوت کرد

آسمان و زمین را به هم ریخت ! خدا سکوت کرد

جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت ! خدا سکوت کرد

به پرو پای خدا پیچید ! خدا سکوت کرد

کفر گفت و سجاده دور انداخت ! باز هم خدا سکوت کرد

دلش گرفت و گریست به سجاده افتاد!

این بار خدا سکوتش را شکست و گفت :

« بدان که یک روز دیگر را هم از دست دادی ! تنها یک روز دیگر باقیست . بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن ! »

لابلای هق هقش گفت : اما با یک روز .... با یک روز چه کاری می توان کرد ....؟

خدا گفت :

« آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند ، گویی که هزار سال زیسته است و آن که امروزش را  درنیابد ، هزار سال هم به کارش نمی آید ! »


mah

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۰ ، ۰۱:۳۰
بی ستاره ...

امشب احساس میکنم با همه شبها حالم فرق داره ....

تا الان فکرشم نمیکردم علایقم برای کسی اهمیت داشته باشه و بخواد براش جالب باشه و سوال ایجاد کنه ....

اما ....

از امروز تصمیم گرفتم همیشه یادم باشه « دنیا ارزشش رو نداره » ، « سخت نگیرم ، تا دنیا بهم سخت نگیره » و ....

دیگه نمیخوام از آدما متنفر باشم .... میخوام واقعا زندگی کنم ... زندگی!

از تون خیلی خیلی ... خیلی ممنونم

roz

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۰ ، ۰۱:۲۳
بی ستاره ...