◥به نام خدا◣
سلامی چو بوی خوش آشنایی...
✜₪₪✜₪₪✜₪₪✜₪₪✜₪₪✜₪₪✜₪₪✜
قبلش یه خواهش ㋡ :
حالا که داری لطف میکنی و میای تو ،
↓
↓
↓
منطقت رو
عقلت رو
حساب دو دو تا چهارتات رو
پسر بودنتو
دختر بودنتو
مدیر بودنتو
رییس بودنتو
نصیحتاتو
اندرزهاتو
پندهاتو
و...
↓
↓
↓
همه رو بذار بیرون و بیا تو...
اصلا بذار اینطوری بگم ،
↓
↓
↓
خودت نیا تو ، دلت رو به نمایندگی از خودت بفرست...
↓
↓
↓
من می نویسم به اُمید اینکه روزی عابر ناشناسی از این کوچه بگذرد و احساس کند
پاسخ سوالش را یافته یا لااقل
در این کره ی خاکی یکی هست که مثل او فکر می کند.....
✜₪₪✜₪₪✜₪₪✜₪₪✜₪₪✜₪₪✜₪₪✜
حرف دل :
اینجا حریم من ست ، حریم قلب کوچکم...
دنیای خاکستری تنهایی و حرف های نگفته اَم...
.
.
.
گاهی سکوت معجزه میکند و تو می آموزی که همیشه ، بودن در فریاد نیست...!
من در این سکوت اشک ریخته اَم
و به تنهایی اَم خو گرفته اَم ،
.
.
.
کسی دلش برای من نسوزد...
دل شکسته را مرحم زمینی نیست ،
.
.
.
دوست دارم دنیای تنهایی اَم را... با همه سکوت و خاکستر هایش...
.
.
.
تنها...
گاهی دلم برای خودم تنگ می شود...
✜₪₪✜₪₪✜₪₪✜₪₪✜₪₪✜₪₪✜₪₪✜
اینجور بگم...
متفاوت هستم اما بی تفاوت هرگز...!
✜₪₪✜₪₪✜₪₪✜₪₪✜₪₪✜₪₪✜₪₪✜
و یاد گرفتم...
منتظر هیچ دستی در هیچ جای این دنیا نباشم...
اشک هایم را با دستان خودم پاک کنم!
چرا که همه رهگذرند...
و....
آدم ها نه دروغ می گویند
نه زیر حرف شان می زنند...
اگر چیزی می گویند ، صرفا "احساس شان" در همان لحظه ست...
✜₪₪✜₪₪✜₪₪✜₪₪✜₪₪✜₪₪✜₪₪✜
و آخرش...
〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤
من از تبار تیشه ام ، با من غمی هست
در ریشه ام احساس درد مبهمی هست
جز زخم ، این دنیا نخوردم تلخ و شیرین
آیا در آن دنیا اُمید مرهمی هست؟!
〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤
گوش کن...
خاموش ها گویا ترند ،
در خموشی های من فریاد هاست...
فربدون مشیری
〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤
"تنهایی" تقدیر من نیست "ترجیح" من است...
〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤
صحبت زندگی شد ؛
اشک ها جاری شد ؛
گفتم بی خیال...
لبخند بزنیم به صرفه تر است...!
〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤〤