دنیای خاکستری تنهایی اَم...

به یاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد...

دنیای خاکستری تنهایی اَم...

به یاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد...

دنیای خاکستری تنهایی اَم...

- یادت/یادم باشد...

✦هیـــچ وقت خودت را برای کسی شـَرح نده...
کسی که تـو را دوست داشته باشد ،
نــیازی به این کار ندارد
و کسی که تـو را دوست ندارد ،
آن را بـاور نخواهد کرد...
------------------------------------------------------
✧دل بهـــر شکستن است ، بیـــهوده مـَرنــج...!
------------------------------------------------------
✦آرام آرام ،
دانه دانه ،
سنگ ریـزه می اندازی
میان بــرکه ی کوچک تنهایی هایم...
چه ساده
پـریشانم میکنی ،
چه ساده
میخنـدی...
------------------------------------------------------
✧تـو مپنـدار که خاموشی من
هست بـُرهان فــَراموشی من...
------------------------------------------------------
✦هـوای ابر پاییـزم به آسانی نمی بارم...
ولی با تـو ، فقـط با تـو هــزاران گفتنی دارم!
------------------------------------------------------
✧من از نزدیک بودن های دور می ترسم...

نویسندگان

۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۰ ثبت شده است

زندگی ،

زندگی کردن ،

احساس زنده بودن را از تو آموختم...

چرا

بی تو زنده بودن را نیاموختم؟

eshq-1

eshq-2

eshq-3

eshq-4

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۰ ، ۱۳:۳۸
بی ستاره ...

dar

در شهر

صدای پای مردمانیست

که همچنان که تو را میبوسند


طنـاب دار


تو را میـبافند

مردمانی که صادقانه

دروغ میگویند و عاشقانه

خیانت می کنند.


کاش دل ها آنقـدری پـاک بود

که برای بیـان دوستت دارم

نیازی به قسم خوردن نبود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۰ ، ۰۳:۵۱
بی ستاره ...


در انتـهای هــر سـفر

در آییــنه

دار و نـدار خویــش را مــرور مــی کنم


این خــاک تیــره ایــن زمیــن

پاپــوش پــای خستــه ام

این سقــف کوتــاه آسمــان


سرپــوش چشـم بســتـه ام

اما خـــدای دل

در آخریــن سـفر


در آیــینـه به جـز دو بیــکرانه کــران

به جز زمیــن و آسمـان

چیــزی نمـانـده است

گم گشــتـه ام ‚ کجـا

ندیــده ای مــرا ؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۰ ، ۱۵:۵۲
بی ستاره ...

parande-aseman


دیروز ، تنها یک خاطره است. آن را با همه خوبی‌ ها و بدی‌ هایش بپذیر و به نرمی عبور کن...

و فردا فقط یک رویاست ، رویایی که باید با برنامه‌ ریزی به هدفی ارزشمند تبدیل شود...

اما در این لحظه!

اگر خوب زندگی کنی، لحظه‌ ات را سرشار از تلاش و امید سازی، و در عین‌حال شاد و خوشحال باشی

خواهی دید که هر دیروزت خاطره‌ای زیبا خواهد بود

و هر فردایت تصویری از امید...

پس به این لحظه‌ ها خوب بنگر...

و یادت باشد در گذر لحظه‌ ها، آنها را از دست خواهی داد مگر آنکه تلاش، زحمت و شادی را با خود همراه کنی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۰ ، ۱۴:۵۹
بی ستاره ...

meydane-azadi

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۰ ، ۱۳:۳۲
بی ستاره ...


چقدر فاصله اینجاست بین آدم ها

چقدر عاطفه تنهاست بین آدم ها

کسی به حال شقایق دلش نمی سوزد

و او هنوز شکوفاست بین آدم ها

کسی به خاطرپروانه ها نمی میرد

تب غرور چه بالاست بین آدم ها

و ازصدای شکستن کسی نمی شکند

چقدر سردی وغوغاست بین آدم ها

میان کوچه دل ها فقط زمستانست

هجوم ممتد سرد ماست بین آدم ها

ز مهربانی دل ها دگر سراغی نیست

چقدر قحطی رویاست بین آدم ها

کسی به نیت دل ها دعا نمی خواند

غروب زمزمه پیداست بین آدم ها

و حال آینه را هیچ کس نمی پرسد

همیشه غرق مدا راست بین آدم ها

غریب گشتن احساس درد سنگینی ست

و زندگی چه غم افزارست بین آدم ها

مگر که کلبه دل ها چقدر جا دارد؟

چقدر راز و معماست بین آدم ها

سلام آبی دریا بدون پاسخ ماند

سکوت ، گرم تماشاست بین آدم ها

چه ماجرای عجیبی ست این تپیدن دل

و اهل عشق چه رسواست بین آدم ها

چه می شود همه از جنس آسمان باشیم؟

طلوع عشق چه زیباست بین آدم ها

میان این این همه گل های ساکن اینجا

چقدر پونه شکیباست بین آدم ها

تمام پنجره ها بی قرار بارانند

چقدر خشکی و صحراست بین آدم ها

و کاش صبح ببینم که باز مثل قدیم

نیاز و مهر و تمناست بین آدم ها

بهار کردن دل ها چه کار دشواریست

و عمر شوق،چه کوتاست بین آدم ها

میان تک تک لبخندها غمی سرخ ست

و غم به وسعت یلداست بین آدم ها

به خاطر تو سرودم چرا که تنها تو

دلت به وسعت دریاست بین آدم ها......

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۰ ، ۰۲:۵۸
بی ستاره ...

بگذار داستانم را از وسط هایش شروع کنم. از همان جاهای دلگیر و اشک آور . یک جایی که به بن بست خوردم و خوردم را تنهای تنها دیدم .

ولی هر بار این جمله دکتر شریعتی به ذهنم رسید که : " اگر تنها ترین تنها شوم باز هم خدا هست . او جانشین همه نداشته های من است ."


نمی دانم چقدر به طلبیدن اعتقاد دارید، من که خیلی . یادم می آید همان روز ، وقتی به خودم آمدم دیدم که رو به روی گلدسته های زیبای حرم امام رضا (ع) ایستاده ام و چند تا رود جاری شده . دلم می خواست اذن دخول بخوانم و جلوتر بروم ... اما حسابی خجالت می کشیدم .

emam-reza

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۰ ، ۰۱:۴۷
بی ستاره ...