دنیای خاکستری تنهایی اَم...

به یاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد...

دنیای خاکستری تنهایی اَم...

به یاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد...

دنیای خاکستری تنهایی اَم...

- یادت/یادم باشد...

✦هیـــچ وقت خودت را برای کسی شـَرح نده...
کسی که تـو را دوست داشته باشد ،
نــیازی به این کار ندارد
و کسی که تـو را دوست ندارد ،
آن را بـاور نخواهد کرد...
------------------------------------------------------
✧دل بهـــر شکستن است ، بیـــهوده مـَرنــج...!
------------------------------------------------------
✦آرام آرام ،
دانه دانه ،
سنگ ریـزه می اندازی
میان بــرکه ی کوچک تنهایی هایم...
چه ساده
پـریشانم میکنی ،
چه ساده
میخنـدی...
------------------------------------------------------
✧تـو مپنـدار که خاموشی من
هست بـُرهان فــَراموشی من...
------------------------------------------------------
✦هـوای ابر پاییـزم به آسانی نمی بارم...
ولی با تـو ، فقـط با تـو هــزاران گفتنی دارم!
------------------------------------------------------
✧من از نزدیک بودن های دور می ترسم...

نویسندگان

۲۵ مطلب با موضوع «خاطره نویس» ثبت شده است

سلاممممممم

بعد یکی دو ماهی اومدم اینجا و دلمم تنگش بود ؛ خیلی دوست داشتم بیام ولی سر نمی گرفت نمیدونم چرا icon_eek.gif

حرفایی که بشه گفت زیادن ولی مجالش نیس و نمیشه بعضا

لازمه بعضی هاش همیشه توی دلت بمونه و به زبون نیاری که میشه دردسر icon_exclaim.gif

سعی میکنم بیشتر بیام....

دلتنگی هام با این نوشته ها ارضا میشه تا حدودی و آروم می گیرم.... icon_idea.gif

هییییییییی icon_e_sad.gif

دلخوشی منم شده همینا دیگه icon_cry.gif

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۱ ، ۲۳:۴۶
بی ستاره ...

آه..

منم قاتل این شـاپـــرک خسته

خوابیده در این پیله ی تنگ

خســـته از جنگ و جدال

با خــفـاش های بیدار در شب تار

شاپرک تنـــها بود و بی خـبر از آن وقت که من

پیله اش را روی سقـف سـیاه زمـانه رهــــا کردم

گویی بعد من بهمنی از فراسوی زمـان او را با خود بـرد

و او هنوز خوابـــیده در پیله

بـی خــبر از سرنوشــت

می اندیشید به پــــرواز بعد از تولـــد دوبــاره ی خویــش..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۱ ، ۰۲:۴۵
بی ستاره ...

و امـــــروز

به آرزویم رسـیـدم

در کلاس تنــها هستم

با تخته ســـیاه و چند گـچ

با شوق میگیرم گچی در دست

می دوم به سوی تخــته سیــاه

عــــیــن را می نویسم

و در پی اش شــــــیــن را

و به قــاف که رسیدم

زنگ خورد

در اینجا بود که فهمیدم

عشقـــــ

همـه جا

حتی بر تخته سیاه کلاس هم

نــاتمام می ماند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۱ ، ۰۲:۲۸
بی ستاره ...




" هزار بار آمدم خطت بزنم از قلبم

خود خودت را

یادت را

اسمت را

اما

فقط قلبم پر شد از

خط خطی های عاشقانه..! "

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۱ ، ۰۲:۲۵
بی ستاره ...





گاهــــــی هـــــــزار خـــــــط هم که بنویسی ،

باز هم سنگینی حـــــرفهایــــــــی را در دلتـــــــ حس خواهی کرد،

حـــــرفهایی که نه می توانی به کسی بگویی و نه اینکه آنرا بنویســــــــی ...

گفتـــ ه ها ، قطـــــــره ای از دریای نگفتــــ ه هاست ...





نمیدانـــــم شاید باید چاهــــــــــــی پیدا کرد ...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۱ ، ۰۰:۵۷
بی ستاره ...

در راه رسیـدن بــ ه تـــو گـیـرم کــ ه بـمـیــرم

اصـلا بــ ه تـــو افـتـاد مـسـیـرم کــ ه بـمـیــرم


یـک قـطـره ی آبــم کــ ه در انـدیـشـه ی دریـــا

افـتـادم و بـایـد بـپـذیــرم کــ ه بـمـیــرم


یــا چـشـم بـپـوش از مــن و از خـویـش بــرانـم

یــا تـنـگ در آغــــوش بـگـیـرم کــ ه بـمـیــرم


ایـن کــوزه تـرک خــورد چـه جــای نـگـرانـیـسـت؟!

مــن سـاخـتـه از خــاک کـویـرم کــ ه بـمـیــرم


خــامـوش نـکـن آتـش افــروخـتـه ام را

بـگـذار بـمـیــرم کــ ه بـمـیــرم کــ ه بـمـیــرم !!!!!!


استــاد فــاضـل نـظـری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۱ ، ۱۹:۲۸
بی ستاره ...



اگـــر مـــاه بــودم بـ ه هـرجـا کـ ه بــودم

سـراغ تــــــو را از خــدا مـی گـرفـتـم


وگـــر سـنـگ بـودم بــ ه هـر جـا کـ ه بــودی

سـر رهـگـذار تــــــو جـا مـی گـرفـتـم


اگـــر مـاه بـودی بــ‌ ه صـد نــــاز شـایـد

شبـــی بـر لـب بــام مـــن مـی نـشـسـتــی


وگـــر سـنـگ بـودی بــ ه هـرجـا کـ ه بـودم

مـرا مـی شـکـسـتــی، مــرا مـی شـکـسـتــی


فـریـدون مـشـیـری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۱ ، ۱۹:۱۷
بی ستاره ...



خــــــوبِ من؛

در پایانـــ ه ی شلــــــــوغ دنیا، بی تو خستـــــ ه و سرگردانــــــــــم

در این ناکـــــــجاآباد ، بدنبال بلیطــــــــی می گردم که من را به تو برســـــــاند ...

قـــــــیمتش را محبتــــــــ تو درج کــــــــرده اند

نمیدانم این قـــــلبـــــــ ســــــیاه را قابـــــــل میدانند یا نـــــ ه !

خـــــــــوبِ من

اشکــــــــهایم کـــــــوچــــکند و سیاهـــــــی هایم بزرگــــــــــــ

آه که در این گســـــــــتره چه ناتــــــــوانم

خــــــــوبِ من

دستی برآر و قلــــــــبم را از غــــــیر خــــــــــودت بتکان؛

میدانــــــم ، دســــــتان مهربانتـــــــــ سیاه نمیشوند ،

اما قلبــــــــــی را درخشـــــــان خواهـــــــــی کرد

قلبــــــــــی که آن را خــــــــــــرج رسیدن به تو خــــــــــــواهم کرد

اوه که عــــــــطرِ دســــــــــتانِ معــــــــــطرتـــــــــ چـــــــقدر نزدیکند ، خـــــــــــوبِ من

انگار همیشــــــــــــه اینجا بوده اند ...





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۱ ، ۰۰:۰۴
بی ستاره ...



تنهام ولی از این تنهایی خستم

این تنهایی حاصل دلی یه که شکستم

به یادش زیر بارون نشستم

منتظر تا روزی که ببخشم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۱ ، ۰۰:۱۴
بی ستاره ...





ghalbe pazel



در ایـن بـهبــوهـ ه ســرما دلــی گــرمــی داشتـم

و آنــهایــی کــ ه وارد شــدنـد قطعــ ه ای از پـازل دل مــن را بــرداشتــنـد

و در دل خــود گــذاشتنــد امـا نــفهمیـدنـد جـنـس دل مــن بـا دل آنـــها شـایـــد یــکرنــگ نــبـاشــد

و پـازل دل خــود را بـــر هـــم ریــخـتــنـد

و مـقـصـــر مــن شــدم آخــ ه تـــو کلبــ ه ســوتـــ و کــور تـاریـکـــ قلبــم خــورشیــد کـ ه جــا نـمیشـ ه...

در ایــن لحـظاتـــ دعــا میــکنـم هــر جــا هستــنـد بـاشنــد آسمـانـشان ارغـــوانـــی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۱ ، ۱۵:۱۷
بی ستاره ...