دنیای خاکستری تنهایی اَم...

به یاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد...

دنیای خاکستری تنهایی اَم...

به یاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد...

دنیای خاکستری تنهایی اَم...

- یادت/یادم باشد...

✦هیـــچ وقت خودت را برای کسی شـَرح نده...
کسی که تـو را دوست داشته باشد ،
نــیازی به این کار ندارد
و کسی که تـو را دوست ندارد ،
آن را بـاور نخواهد کرد...
------------------------------------------------------
✧دل بهـــر شکستن است ، بیـــهوده مـَرنــج...!
------------------------------------------------------
✦آرام آرام ،
دانه دانه ،
سنگ ریـزه می اندازی
میان بــرکه ی کوچک تنهایی هایم...
چه ساده
پـریشانم میکنی ،
چه ساده
میخنـدی...
------------------------------------------------------
✧تـو مپنـدار که خاموشی من
هست بـُرهان فــَراموشی من...
------------------------------------------------------
✦هـوای ابر پاییـزم به آسانی نمی بارم...
ولی با تـو ، فقـط با تـو هــزاران گفتنی دارم!
------------------------------------------------------
✧من از نزدیک بودن های دور می ترسم...

نویسندگان

۳۰ مطلب با موضوع «ائمه نویس» ثبت شده است

متن دعایی که حضرت سیدالشهدا در روز عاشورا به فرزند خود امام سجاد (ع) آموخت به شرح زیر است:

از حضرت زین‌العابدین علیه السلام روایت شده که می‌فرمایند:

"پدرم در روز عاشورا مرا به سینه خویش چسبانید و در حالی که از زخم‌هایشان خون، فوران می‌کرد،

فرمود: ای فرزند! دعایی را که فاطمه علیها السلام آن را به من آموخت فراگیر، او از رسول الله صلی الله علیه و آله

و آن حضرت نیز از جبرییل آن را فرا گرفته بود

تا در حوائج، مهمّات، اندوه و حوادث تلخی که بر او وارد می‌شود و پیش‌آمدهای عظیمی که رخ می‌دهد آنرا بخواند."
 
سپس فرمود:

بخوان:


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

 بِحَقِّ یس وَ الْقُرآنِ الْکَرِیمِ وَ بِحَقِّ طه وَ الْقُرآنِ الْعَظِیمِ یا مَنْ یَقْدِرُ عَلَی حَوائِجِ السّائِلِینَ

یا مَنْ یَعْلَمُ ما فِی الضَّمِیرَ یا مُنَفِّسَ عَنِ الُمَکُرُوبِینَ

یا مُفَرِّجَ عَنِ الْمَغْمُوْمِینَ یا راحِمَ الشَّیْخِ الْکَبیرِ

یا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِیرِ، یا مَنْ لا یَحْتاجُ اِلَی التَّفْسِیرِ

صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

وَ افْعَلْ بِی کَذا وَ کَذا


به جای «و افعل بی کذا و کذا» حاجات خود را ذکر کنی.

(دعوات، قطب‌الدین راوندی، ص54)

emam-hossein-2

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۱ ، ۲۳:۵۴
بی ستاره ...

دیشبی بابام یه کبوتر که بالش بدجوری زخمی شده بود با خودش آورد خونه ؛ حیوونی رو زده بودن که بعدش سرشو ببُرن اونم با دست خالی!!! :(
نزدیکای محل کارشون یه انباریه که این حیوونای زبون بسته واسه از سرما هلاک نشن میرن اونجا ؛ یکسری هام که اینجوری قصد جون اینا رو میکنن... :(:(
چه گناهی کردن آخه؟
یکی نیس بگه مورچه چیه که کله پاچه ش باشه؟
هیییییییی :(

زیاد از پرش خون رفته بود ؛ بالشو بستیم و آب و دونی هم واسش گذاشتیم
قرار گذاشتم که خوب که شد ببرمش حرم آزادش کنم . اینجوری اونجا نه دیگه تنهاس نه اینکه کسی میتونه آزارش بده :) ;)

خوش به حالش ؛ چه جای خوبی .... نه؟

kabutar

ای خـــدا کـاش کـه مـن یک کبـوتــــر بـودم

روی ایـــن گنبـــد زرد شـاد مـی آســودم

مـــی زدم بـال و پـــری دور تـا دور حــرم

از دلــم پـــر مـی زد مـاتـم و غصــه و غـم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۱ ، ۰۱:۱۴
بی ستاره ...

چرا برخلاف ضریح و مرقد امامان دیگر، ضریح مرقد مطهر سیدالشهدا(ع) شش گوشه ساخته شده است.


در این باره روایت های گوناگونی وجود دارد. اما مجموع این روایت ها و آن چه نزدیک تر به منطق به نظر می رسد، آن چیزی است که شیخ مفید(ره) در کتاب «الارشادات» آورده است.

او در بخشی از این کتاب نام ۱۷ نفر از شهدای بنی هاشم در روزعاشورا را ذکر کرده و  نوشته است:«آنان پایین پای آن حضرت در یک قبر (گودی بزرگ) دفن شدند و هیچ اثری از قبر آنان نیست و فقط زائران با اشاره به زمین در طرف پای امام ـ علیه السّلام ـ آنان را زیارت می‌کنند و علی بن الحسین ـ علیهم السّلام ـ (علی اکبر) از جملة آنان است.

برخی گفته‌اند: محل دفن علی اکبر نسبت به قبر امام حسین ـ علیه السّلام ـ نزدیک‌ترین محل است.»

در بعضی از روایات دیگر از جمله کتاب «کامل الزیارات» جعفر بن محمد قمی هم آمده است: «امام سجاد ـ علیه السّلام ـ (با قدرت امامت و ولایت) به کربلا آمد و بنی‌اسد را سرگردان یافت، چون که میان سرها و بدن‌ها جدایی افتاده بود و آنها راهی برای شناخت نداشتند،

haram

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۱ ، ۲۳:۰۷
بی ستاره ...

 

moharam

سلام بر فرزند زمزم و صفا ،

سلام بر آن آغشته به خون ،

سلام بر آنکه (حُرمَتِ) خیمه گاهش دریده شد ،

سلام بر غریبِ غریبان، سلام بر شهیدِ شهیدان ،

سلام بر آن کسى که فرشتگانِ آسمان بر او گریستند ،

سلام بر آن جسـدهاى عـریان و برهـنه ،

سـلام بر آن بدن هاى لاغر و نحیف ، سلام بر آن خون هاى جارى ،

سلام بر آن اعضاىِ قطعه قطعه شده ،

سلام بر آن سرهاىِ بالا رفته (بر نیزه ها)،

سلام برآن بانوانِ بیرون آمده (از خیمه ها)،

سلام بر آن کشته مظلوم،

سلام بر برادرِ مسمومش،

سلام بر على اکبر، سلام بر آن شیر خوارِ کوچـک،

سلام بر آن بدن هاى برهـنه شده،

سلام بر آن به خاک افتادگان در بیابان ها،

سلام بر آن دور افتادگان از وطن ها،

سلام بر آن دفن شدگـانِ بدون کفن،

سلام بر آن سرهاى جدا شده از بدن،

 

moharam-2

سلام بر آن مظلومِ بى یاور

سلام بر آن کسى که عهد و پیمانش شکسته شد،

سلام بر آن کسى که پرده حُرمَتش دریده شد،

سلام بر آنکه با خونِ زخم هایش شست و شو داده شد،

سلام بر آنکه از جام هاى نیزه ها جرعه نوشید،

سلام بر آن مظلومى که خونش مباح گردید،

سلام بر آنکه در ملأ عام سرش بریده شد،

سلام بر آنکه اهل قریه ها دفنش نمودند،

سلام بر آنکه شاهرَگش بریده شد،

سلام بر آن مَحاسنِ بخون خضاب شده،

سلام بر آن گونه خاک آلوده،

سلام بر آن بدنِ برهنه ،

سلام بر آن دندانِ چوب خورده ،

سلام برآن سرِ بالاى نیزه رفته،

سلام بر آن بدن هاى برهنه و عریانى که در بیابان ها(ىِ کربلاء) گُرگ هاى تجاوزگر به آن دندان مى آلودند،

و درندگان خونخوار بر گِردِ آن مى گشتند،

 

من به سوى تو رو آورده ام،

و به رستگارى درپیشگاه تو امید بسته ام،

moharam-3

سلام بر تو سلامِ آن کسى که به حُرمتِ تو آشناست،

و در ولایت و دوستىِ تو مُخلص و بى ریا است ،

و به سببِ محبّت و ولاى تو به خدا تقرّب جسته،

و از دشمنانت بیزار است،

سلام کسیکه قلبش ازمصیبت تو جریحه دار،

 

و اشکش به هنگام یاد تو جارى است،

سلام کسیکه دردناک و غمگین و شیفته و فروتن است،

سلام کسیکه اگر با تو در کربلاء مى بود،

با جانش (دربرابرِ) تیزىِ شمشیر ها از تو محافظت مى نمود،

و نیمه جانش را به خاطر تو بدست مرگ مى سپرد،

و در رکاب تو جهاد میکرد،

 

اگر چه زمانه مرا به تأخیر انداخت،

و مُقدَّرات الهى مرا از یارىِ تو بازداشت،

و نبودم تا با آنانکه با تو جنگیدند بجنگم،

و با کسانیکه با تو اظهار دشمنى کردند خصومت نمایم،

(درعوض) صبح و شام بر تو مویِه میکنم،

و به جاى اشک براى تو خون گریه میکنم،

 

از روى حسرت و تأسّف و افسوس بر مصیبت هائى که بر تو  وارد شد،

تا جائى که از فرط اندوهِ مصیبت، و غم و غصّه شدّتِ حزن جان سپارم،

 

 

فرازهائی از زیارت ناحیه

آجرک الله یا بقیه الله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۱ ، ۰۰:۱۱
بی ستاره ...

emam-zaman-1

نشان از بی نشانی

من نشانی از تو ندارم،

اما نشانی ام را برای تو می نویسم: در عصرهای انتظار،

به ‏حوالی بی کسی قدم بگذار خیابان غربت را پیدا کن

و وارد کوچه پس کوچه های ‏تنهایی شو کلبه ی غریبی ام را پیدا کن ،

کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب ‏آرزوهای رنگی ام!

در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو!

حریر ‏غمش را کنار بزن!

مرا خواهی دید با بغضی کویری که

غرق عصاره ی انتظار پشت ‏دیوار دردهایم نشسته

-------------------------------------------------------------

امام زمانم ...

مرا ببخش ...  

نمیدونم با دل سیاهم چه کنم من ؟!

حرف و عمل که یکی نیس را چه کنم ؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۱ ، ۰۰:۰۲
بی ستاره ...



مرحوم ابن حمزه طوسى - که یکى از علماء قرن ششم است - در کتاب خود آورده است :

شخصى به نام بلطون حکایت کرد: من مسئول حفاظت خلیفه - متوکّل عبّاسى - بودم و نیروهاى لازم را پرورش و آموزش مى دادم تا آن که روزى ، پنجاه نفر غلام از اهل خزر براى خلیفه هدیه آوردند.

متوکّل آن ها را تحویل من داد و گفت : آموزش هاى لازم را به آن ها بده تا در انجام هر نوع دستورى آمادگى کامل داشته باشند، همچنین دستور داد تا نسبت به آن ها محبّت و از هر جهت کمک شود تا خود را مطیع و فدائى خلیفه بدانند.

پس از آن که یک سال سپرى شد و سعى و تلاش بسیارى در آموزش و پرورش و تربیت آن ها انجام گرفت ، روزى در حضور خلیفه ایستاده بودم که ناگهان حضرت ابوالحسن ، علىّ هادى علیه السلام وارد شد.

هنگامى که حضرت در جایگاه مخصوص قرار گرفت ، خلیفه دستور داد تا تمام پنجاه غلام را در حضور ایشان احضار کنم .

پس وقتى آن ها در مجلس خلیفه حضور یافتند و چشمشان به حضرت هادى علیه السلام افتاد، براى احترام و تعظیم در مقابل حضرت روى زمین به سجده افتادند.

متوکّل با دیدن چنین صحنه اى بى حال و سرافکنده شد و در حالى که توان راه رفتن نداشت ، با زحمت مجلس را ترک کرد و با بیرون رفتن متوکّل ، حضرت هم از مجلس خارج شد.

پس از گذشت ساعتى متوکّل مراجعت کرد و به من گفت : واى به حال تو! این چه کارى بود که غلام ها انجام دادند؟ از آن ها سؤ ال کن که چرا چنین کردند؟!

هنگامى که از غلامان سؤ ال کردم ، که چرا چنین تواضعى را در مقابل آن شخص ناشناس انجام دادید؟

emam-hadi-2



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۱ ، ۲۳:۳۳
بی ستاره ...

محمد پسر حسن بن اشتر علوی می گوید:

هرگاه امام هادی علیه السلام به قصر متوکل می‌رفت، همه مردمی که بیرون قصر بودند، به احترامش، از مرکب‌های خود پیاده می شدند تا او داخل بشود.

یک روز که همراه پدرم بیرون قصر بودم، شنیدم که برخی به یکدیگر گفتند:« این بار برای آن جوان کم سن و سال از مرکب‌های خود پیاده نمی‌شویم.»

ابوهاشم به آنان گفت:« سوگند به خدا هرگاه امام هادی علیه السلام را ببینید، با خواری و ذلت از مرکب های خود پیاده خواهید شد.»

emam-hadi



طولی نکشید که امام هادی علیه السلام تشریف آورد. وقتی نگاه جمعیت به امام افتاد، همگی آنها - حتی کسانی که سوگند خورده بودند این بار پیاده نشوند - از مرکب های خود پیاده شدند.

ابوهاشم به آنان گفت:« مگر شما نبودید که می‌خواستید پیاده نشوید؟ »

آنها در جواب ابوهاشم گفتند:«سوگند به خدا ما بی اختیار و بی اراده از مرکب‌های خود پیاده شدیم.»



Meshkat-740-460c56



منابع:

بحارالانوار، ج 50، ص 137، شماره 20.
برگرفته از سایت دانشنامه رشد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۱ ، ۲۳:۰۶
بی ستاره ...

به نام خدا

نجات فطرس (فرشته)

در خرائج راوندی نقل شده : هنگامی که امام حسین علیهالسلام متولد شد، خداوند به جبرئیل فرمان داد با گروه بسیار از فرشتگان به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله آیند و تبریک بگویند، جبرئیل در حین فرود از آسمان به زمین، فرشته ای به نام «فطرس» را دید در جزیره ای افتاده، علتش این بوده که خداوند او را مأمور کاری ساخته و او در آن کار، کندی کرده و در نتیجه به کیفر شکسته شدن پرش گرفتار شده بود،


فطرس به جبرئیل عرض کرد: به کجا میروید؟!

جبرئیل گفت: به سوی محمد صلی الله علیه و آله.

فطرس عرض کرد: مرا نیز با خود حمل کن و نزد آن حضرت ببر شاید برایم دعا کند.

جبرئیل خواسته ی او را پذیرفت و با هم همراه فرشتگان دیگر به حضور پیامبر اسلام علیه السلام رسیدند و تبریک گفتند: جبرئیل ماجرای فطرس را به عرض رساند

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «به او بگو پیکرش را به این نوزاد (حسین علیهالسلام) بمالد.»

فطرس همین کار را کرد و همان دم، خداوند فطرس را تندرست کرده و به حال اول برگرداند، سپس فطرس همراه جبرئیل به سوی آسمان پر گشود. [1] .

emam-hossein



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۱ ، ۱۴:۵۲
بی ستاره ...

emam-zaman


حضرت حجت (عج)، دعایی را به مرحوم آیت الله سید مرتضی کشمیری یاد دادند تا در ایام گرفتاری‌های زندگی خوانده شود.


مرحوم آیت الله سید مرتضی کشمیری از عرفای به نامی است که بزرگان او را قبول داشته و کراماتی از او نقل کرده‌اند؛ ایشان از وجود نازنین امام زمان یک دعایی را شنیده و نقل می‌کند که حضرت به من فرمودند؛ هر وقت به بن‌بست رسیدی این دعا را بخوان :


«یا مَن إذا تضایقتِ الأمورُ فَتحَ لها باباً لم تَذهَب الیه الأوهامُ صَلِّ علی محمد و آل محمد و افتح لأموریَ المتضایقةِ باباً لم یَذهَب الیه وَهمٌ یا ارحم الراحمین»


در این دعا بر خداوند عرضه می‌داریم:

« ای خدایی که وقتی حلقه‌ های بلا به هم گره می‌خورد و انسان را در فشار قرار می‌دهد ؛ در این زمان دری را به روی بندگان باز می‌کند که فکر و وهم بشر هم به آن جا نمی‌رسید. خدایا صلوات خود را بر محمد و آل محمد نازل فرما و مرا که در بن بست گیر کرده‌ام، تو خودت راهی برایم باز کن که به عقل من نمی‌رسد»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۰ ، ۱۷:۱۷
بی ستاره ...

بگذار داستانم را از وسط هایش شروع کنم. از همان جاهای دلگیر و اشک آور . یک جایی که به بن بست خوردم و خوردم را تنهای تنها دیدم .

ولی هر بار این جمله دکتر شریعتی به ذهنم رسید که : " اگر تنها ترین تنها شوم باز هم خدا هست . او جانشین همه نداشته های من است ."


نمی دانم چقدر به طلبیدن اعتقاد دارید، من که خیلی . یادم می آید همان روز ، وقتی به خودم آمدم دیدم که رو به روی گلدسته های زیبای حرم امام رضا (ع) ایستاده ام و چند تا رود جاری شده . دلم می خواست اذن دخول بخوانم و جلوتر بروم ... اما حسابی خجالت می کشیدم .

emam-reza

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۰ ، ۰۱:۴۷
بی ستاره ...