دنیای خاکستری تنهایی اَم...

به یاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد...

دنیای خاکستری تنهایی اَم...

به یاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد...

دنیای خاکستری تنهایی اَم...

- یادت/یادم باشد...

✦هیـــچ وقت خودت را برای کسی شـَرح نده...
کسی که تـو را دوست داشته باشد ،
نــیازی به این کار ندارد
و کسی که تـو را دوست ندارد ،
آن را بـاور نخواهد کرد...
------------------------------------------------------
✧دل بهـــر شکستن است ، بیـــهوده مـَرنــج...!
------------------------------------------------------
✦آرام آرام ،
دانه دانه ،
سنگ ریـزه می اندازی
میان بــرکه ی کوچک تنهایی هایم...
چه ساده
پـریشانم میکنی ،
چه ساده
میخنـدی...
------------------------------------------------------
✧تـو مپنـدار که خاموشی من
هست بـُرهان فــَراموشی من...
------------------------------------------------------
✦هـوای ابر پاییـزم به آسانی نمی بارم...
ولی با تـو ، فقـط با تـو هــزاران گفتنی دارم!
------------------------------------------------------
✧من از نزدیک بودن های دور می ترسم...

نویسندگان

۲۸۸ مطلب با موضوع «دل نویس» ثبت شده است

mimi

دچـــار یعنی عاشق!!

و فکر کن کـ ِ چـ ِ تنهاست

اگر کـ ِ ماهی کوچکــ

دچــار دریای بی کـــران باشد

دچـــار باید بود ...

وگرنه زمزمه حیرت میان دو حرف حرامـــ خواهد شد

و عشــــــق صدای فـاصـلهــ هاست ...

فـاصـلهــ ـهایی که غرق ابهامند ...

« سهراب »

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۰ ، ۱۴:۵۸
بی ستاره ...

مگر می شود...

آدمـ ــها... آدمـ ــها می گذرند

آدمـ ــها از چشمــ ــهایمـ ـمی گذرند و سایه ی یـکایـکشان

بر اعماق قلبمــ می افتد

مگر می شود

ازین همه آدمــ

یکی تــو نباشی

لابد من نمی شناسمتـــ

وگرنه بعضی ازین چشمــ ــها

اینگونه که می درخشند

می توانند چشمــ ــهای تــو باشند...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۰ ، ۱۴:۵۴
بی ستاره ...

خدایا!

ببار باران عشقت را

تا که این ترک های کویر دلم محو شوند

و ببار تا این کویر تصویر آسمانت را در آغوش بکشد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۰ ، ۱۶:۵۷
بی ستاره ...

چه حقیرند مردمانی که

نه جرات دوسـت داشتن دارند،

نه اراده ی دوسـت نداشتن،

نه لیاقت دوسـت داشته شدن،

و نه متانت دوست داشته نشدن

... اما شعر عـاشـقانه می خوانند، مدام!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۰ ، ۰۳:۲۵
بی ستاره ...

... و عشق!

تنها عشق تو را به گرمی یک سیب می کند مانوس!

sib

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۰ ، ۰۳:۲۳
بی ستاره ...

گاه دلتنگ می شوم

دلتنگ تر از همه دلتنگی ها

گوشه ای می نشینم

و حسرت ها را می شمارم

و باختن ها

و صدای شکستن را!

نمی دانم

من کدامین امید را ناامید کردم؟

و کدامین خواهش را نشنیدم؟

و به کدامین دلتنگی خندیدم؟

... که چنین دلتنگم!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۰ ، ۰۳:۲۰
بی ستاره ...


گفتم :" بمان " و نماندی!

رفتی

بالای بام آرزوهای من نشستی و پایین نیامدی!

گفتم:

"نردبان ترانه تنها سه پله دارد:

سکوت و

صعود و

سقوط!"

تو صدای مرا نشنیدی

و من

هی بالا رفتم هی افتادم!

هی بالا رفتم هی افتادم...

تو میدانستی که من از تنهایی و تاریکی می ترسم

ولی فتیله فانوس نگاهت را پایین کشیدی

من بی چراغ دنبال دفترم گشتم.

بی چراغ قلمی پیدا کردم.

و بی چراغ از تو نوشتم!

نوشتم... نوشتم...

حالا همسایه ها با صدای آواز من گریه می کنند!

دوستانم نام خود را در دفاترم پیدا می کنند

و می خندند!

اما چه فایده؟

هیچکس از من نمی پرسد:

"بعد از این همه ترانه بی چراغ

چشمهایت به تاریکی عادت کرده اند؟"

همه آمدند

خواندند

سر تکان دادند و رفتند!

حالا

دوباره این من و

این تاریکی و

این از پس کاغذ و قلم گشتن!

.
.
.
.

گفتم: " بمان " و نماندی!

اما به راستی

ستاره ناز و نوازش

اگر خورشید خیال تو

اینجا و در کنار این دل بی درمان نمی ماند

این ترانه ها

در تنگنای ترانه هایم زاده می شدند؟؟؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۰ ، ۰۳:۱۵
بی ستاره ...


زندگی با ماجراهای فراوانش

ظاهری دارد به سان بیشه ای بغرنج و در هم باف

ماجراها گونه گون و رنگ وارنگ است!

چیست؟

اما ساده تر از اینکه در باطن

تار و پود هیچی و پوچی هم آهنگ است.

هی فلانی

من گمانم زندگی باید همین باشد

یک فریب ساده و کوچک

آن هم از دست عزیزی که

تو دنیا را جز برای او

و جز با او نمی خواهی!

" من گمانم زندگی باید همین باشد "

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۰ ، ۰۳:۱۳
بی ستاره ...

تو اینجایی ...

هیچ عقربه ای

حق ِ زیستن

ندارد


غروب ِ جمعه یعنی

همین نداشتنت

که نه هر هفته

که هر روز

تکرار میشود ....


خیال میکنی فراموشم کرده ای

اما من

با هر برگ ِ بی درخت

در تو تکرار میشوم

فرسایش ِ بی دلیل ِ اشک و باران برای چه؟


تو

روییدنی ترین بذر ِ ریشه دار ِ قلب ِ منی

سبز خواهی شد

حتی

بدون من ...


دور و برم پُر است از آدمهای ِ رنگی

که همیشه هستند

اما تو نیستند ...


قایق ِ کاغذی

عطر ِ تو را میبَرَد

و من

سیگار پشت ِ سیگار

خاطرات ِ تو را

دود میکنم


از شعر ِ لبریز ِ چشمهایت

جرعه

جرعه

نوشم کن ...

اسراف میکنم در دوست داشتنت

خدا

اسراف کنندگان ِ عاشق را

دوست دارد


هر روز

سیب ِ ممنوعه ی چشمهای ِ تو را

گاز میزنم !

پس چرا

تبعید ِ بهشت ِ دستانت

نمیشوم؟


دستهایمان را بهم قفل کن!

فقط یادت باشد

کلید را جایی بگذاری

که یاد هیچ کداممان نماند ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۰ ، ۰۳:۱۱
بی ستاره ...

خدایا...

نمی دانم که با این ناسپاسی، چگونه تمنایم را از تو طلب نمایم.

از تو که خورشیدی را در زمستانی ترین روزهای زندگیم تاباندی،

به خود بالیدم که چنین عزیز درگاهت بوده ام!

اینک خورشیدم در افق آرزوها در حال غروب است؛

و مانده ام دلتنگ در حسرت آرزوهای مانده بر دل

و هراس از سکوت و تنهایی ِ شب...

tanha-shab

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۰ ، ۰۳:۰۸
بی ستاره ...