دنیای خاکستری تنهایی اَم...

به یاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد...

دنیای خاکستری تنهایی اَم...

به یاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد...

دنیای خاکستری تنهایی اَم...

- یادت/یادم باشد...

✦هیـــچ وقت خودت را برای کسی شـَرح نده...
کسی که تـو را دوست داشته باشد ،
نــیازی به این کار ندارد
و کسی که تـو را دوست ندارد ،
آن را بـاور نخواهد کرد...
------------------------------------------------------
✧دل بهـــر شکستن است ، بیـــهوده مـَرنــج...!
------------------------------------------------------
✦آرام آرام ،
دانه دانه ،
سنگ ریـزه می اندازی
میان بــرکه ی کوچک تنهایی هایم...
چه ساده
پـریشانم میکنی ،
چه ساده
میخنـدی...
------------------------------------------------------
✧تـو مپنـدار که خاموشی من
هست بـُرهان فــَراموشی من...
------------------------------------------------------
✦هـوای ابر پاییـزم به آسانی نمی بارم...
ولی با تـو ، فقـط با تـو هــزاران گفتنی دارم!
------------------------------------------------------
✧من از نزدیک بودن های دور می ترسم...

نویسندگان

تو اینجایی ...

هیچ عقربه ای

حق ِ زیستن

ندارد


غروب ِ جمعه یعنی

همین نداشتنت

که نه هر هفته

که هر روز

تکرار میشود ....


خیال میکنی فراموشم کرده ای

اما من

با هر برگ ِ بی درخت

در تو تکرار میشوم

فرسایش ِ بی دلیل ِ اشک و باران برای چه؟


تو

روییدنی ترین بذر ِ ریشه دار ِ قلب ِ منی

سبز خواهی شد

حتی

بدون من ...


دور و برم پُر است از آدمهای ِ رنگی

که همیشه هستند

اما تو نیستند ...


قایق ِ کاغذی

عطر ِ تو را میبَرَد

و من

سیگار پشت ِ سیگار

خاطرات ِ تو را

دود میکنم


از شعر ِ لبریز ِ چشمهایت

جرعه

جرعه

نوشم کن ...

اسراف میکنم در دوست داشتنت

خدا

اسراف کنندگان ِ عاشق را

دوست دارد


هر روز

سیب ِ ممنوعه ی چشمهای ِ تو را

گاز میزنم !

پس چرا

تبعید ِ بهشت ِ دستانت

نمیشوم؟


دستهایمان را بهم قفل کن!

فقط یادت باشد

کلید را جایی بگذاری

که یاد هیچ کداممان نماند ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۰ ، ۰۳:۱۱
بی ستاره ...

خدایا...

نمی دانم که با این ناسپاسی، چگونه تمنایم را از تو طلب نمایم.

از تو که خورشیدی را در زمستانی ترین روزهای زندگیم تاباندی،

به خود بالیدم که چنین عزیز درگاهت بوده ام!

اینک خورشیدم در افق آرزوها در حال غروب است؛

و مانده ام دلتنگ در حسرت آرزوهای مانده بر دل

و هراس از سکوت و تنهایی ِ شب...

tanha-shab

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۰ ، ۰۳:۰۸
بی ستاره ...

قسمت

خدایا ؛ کسی را که قسمت کس دیگریست ، سر راهمان قرار نده تا شب های دلتنگیش برای ما باشد و روزهای خوشش برای دیگری ....


عشق دو طرفه

در لحظه نخست ، عشق دوطرفه وجود و معنایی ندارد ....

fooman

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۰ ، ۰۳:۰۳
بی ستاره ...


همه هست آرزویم که ببینم از تو رویى

چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویى؟!



به کسى جمال خود را ننموده‏یى و بینم

همه جا به هر زبانى، بود از تو گفت و گویى!


غم و درد و رنج و محنت همه مستعد قتلم

تو بِبُر سر از تنِ من، بِبَر از میانه، گویى!



به ره تو بس که نالم، ز غم تو بس که مویم

شده‏ام ز ناله، نالى، شده‏ام ز مویه، مویى


همه خوشدل این که مطرب بزند به تار، چنگى

من از آن خوشم که چنگى بزنم به تار مویى!



چه شود که راه یابد سوى آب، تشنه کامى؟

چه شود که کام جوید ز لب تو، کامجویى؟


شود این که از ترحّم، دمى اى سحاب رحمت!

من خشک لب هم آخر ز تو تَر کنم گلویى؟!



بشکست اگر دل من، به فداى چشم مستت!

سر خُمّ مى سلامت، شکند اگر سبویى


همه موسم تفرّج، به چمن روند و صحرا

تو قدم به چشم من نه، بنشین کنار جویى!



نه به باغ ره دهندم، که گلى به کام بویم

نه دماغ این که از گل شنوم به کام، بویى


ز چه شیخ پاکدامن، سوى مسجدم بخواند؟!

رخ شیخ و سجده‏گاهى، سر ما و خاک کویى



بنموده تیره روزم، ستم سیاه چشمى

بنموده مو سپیدم، صنم سپیدرویى!


نظرى به سوىِ (رضوانىِ) دردمند مسکین

که به جز درت، امیدش نبود به هیچ سویى‏



"فصیح الزمان شیرازى" (رضوانى)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۰ ، ۱۶:۴۲
بی ستاره ...

سلامی چو بوی خوش آشنایی ...

ی مدتی نیومدم اینجا ... یعنی حالشو نداشتم ...

ی مدتی سکوت و سکوت و ... شایدم فریاد و ... نمیدونم هر چی بود ... بهتره دیگه یادش هم نکنم

اخه گفتنش دردی دوا نمیکنه و فقط عذاب میده  :|:|:|

همیشه برای من اخر هفته ها یجور دیگه ای بوده ، انگاری چند روز اخر هفته خودش ی هفته اس پر از اتفاقای خوب و بد


هوا بس ناجوانمرادنه سرد است ...

این روزها تنهایی بزرگترین خطاست ...

اما من دوست دارم تنها باشم تنهای تنهای تنها ...


کاش میشد توی زندگی بعضی اتفاقا رو جبران کرد

یا جلوی رخ دادن بعضی هاشو گرفت

یا بعضی هاشو بازم تکرار کرد


کاش میشد بعضی راه ها رو برگردی و از دوباره بری ...

کاش تو دو راهی های زندگی راه بهتر و درست تر رو انتخاب کنیم تا اشتباه نکنیم که شرمنده بشیم و بخواد چیزی رو جبران کنیم

چون بعضی چیزا رو هیچ وقت نمیشه جبرانش کرد


چون رشته گسست می توان بست .... اما گره ای درمیان هست ....

به امید هوای تازه تر ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۰ ، ۱۵:۲۶
بی ستاره ...

هر کجا هستم ، باشم آسمان مال من است

پنجره، فکر ، هوا ، عشق ، زمین مال من است

چه اهمیت دارد گاه اگر می رویند قارچ های غربت؟

من نمی دانم که چرا می گویند: اسب حیوان نجیبی است ،

کبوتر زیباست و چرا در قفس هیچکسی کرکس نیست

گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد

چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید

واژه ها را باید شست واژه باید خود باد،

واژه باید خود باران باشد

چترها را باید بست

زیر باران باید رفت فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد با همه مردم شهر ،

زیر باران باید رفت دوست را،

زیر باران باید دید عشق را،

زیر باران باید جست زیر باران باید بازی کرد زیر باید باید چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر کاشت

زندگی تر شدن پی در پی

زندگی آب تنی کردن در حوضچه "اکنون" است

رخت ها را بکنیم

آب در یک قدمی است


سهراب سپهری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۰ ، ۰۰:۲۱
بی ستاره ...

بسم الله/ هو المصوّر

arusak

عکس.ن: مَثَلِ این عروسک، مَثَلِ بعضی دخترهایی است خود را چون عروسکی درست می کنند، دل فریب می شوند، مدتی با آنها بازی می شود و بعد از تمام شدن بازی و دلزدگی عروسکباز، همچون عروسکی معیوب و دستمالی که کثیف شده، دور انداخته می شوند.


آن وقت است که ...


پ.ن: در جنگ نرم، یکی از ضربه های بزرگ دشمن به ما در فرهنگ، همین رواج بی بندوباری است ... باید چاره ای اندیشید؛ و ای کاش مصلح آخرالزمان هرچه زودتر ظهور کند و ریشه فساد را بخشکاند. الهی آمین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۰ ، ۲۳:۴۸
بی ستاره ...


سلام ...

بازم اومدم تا خط خطی کنم فقط برای خاطر ی نفر 


این که میام و می نویسم فقط به خاطر اینه که یکی که خودش میدونه

و من و خدا ازم خواست بنویسم منم درخواستشو رد نمی کنم و به خاطرش می نویسم 


نمیدونم بازم میاد و اینا رو میخونه یا نه 

اما بدونه من هیچ وقت فراموشش نمیکنم و منتظرم منتظر برگشتنش


این روزا خیلی سخت به من میگذره ... اونقد که چشمام بیشتر وقتا بارونیه و نمیشه جلوشو بگیرم :(((

اصلا حال و روز خوشی ندارم و شب و روزم رو نمی فهمم ... کی شب میشه کی روز ...

حوصله هیچکی رو ندارم ...

هنوز نتونستم مشکلم رو رفع کنم ...

تو رو خدا تویی که دلت پاکه و اینا رو میخونی واسم دعا کن ...


ای کاش هیچ وقت این روزها نمی اومد و هیچ وقت این روزها رو نمی دیدم


نمیدونم چجوری جلوی افتادن این اتفاق ها رو بگیرم و نذارم هر چی که عزیزه برام دستم بره

اما نهایت تلاشم رو کردم اما باز هم داره میشه اون چیزی که نباید بشه  :( :((


خدایا امشب شب جمعه اس به حق این شب عزیز که خودت گفتی دعا بکنی براورده میشه

ازت میخوام اون چیزی که تو دلمه و خودت خوب میدونی چیه

خدایا من که جز تو کسی رو ندارم خودت برس به فریادم ...


صادق زاده جون مرسی ازت  ;)

پاییز ، مرسی که میای و میخونی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۰ ، ۲۱:۱۳
بی ستاره ...

سلام

امشب اومدم نت دلم نیومد نیام و خط خطی نکنم ...


این که میام و می نویسم فقط به خاطر اینه که یکی که خودش میدونه و من و خدا ازم خواست بنویسم منم درخواستشو رد نمی کنم و به خاطرش می نویسم :)

اما این روزا کمی حالم بده ... مشکلاتی پیش اومده برام و نمیدونم چجوری رفعشون کنم ... 

هیچکی نیست از اما که دستمو بگیره و کمکم کنه


نمیدونم چجوری به کسی که ازم ناراحته و دلخوره بفهمونم که اصلا قصد نارحتیشو نداشتم ... ازش عذر خواستم و گفتم چیکار کنم راضی بشی ؟ اما ...

اینجا دوباره میگم به هر چی قبول داری و مقدس هست برات قسم میخورم که قصد ناراحتیت رو نداشتم و متاسفم :(

تو این مدت هر کاری کردم که رنجیدی ببخش منو ...


خدا هم بنده های خطا کارشو می بخشه و در توبه رو برای اونا باز گذاشته

التماس دعا از هر کی این پست رو میخونه و میدونم دلش پاک پاک مثله برف 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۰ ، ۲۲:۰۳
بی ستاره ...

امشب شب خوبی نداشتم اصلا

هیچکی نفهمید که من چ مرگمه و هر کاری خواستند کردند ....

منم میرم تا دیگه نباشم و نبینم اما بدونید دل شکستن هنر نیست

حرف آخرم اینه :

khodafez

از دوست خوبم رویا هم ممنونم که با حضورش تونست منو خوشحال کنه 

دوست دارم رویا جووووووووووووون ;)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۰ ، ۰۳:۴۶
بی ستاره ...