به خاطر یه نفر...
سلام ...
بازم اومدم تا خط خطی کنم فقط برای خاطر ی نفر
این که میام و می نویسم فقط به خاطر اینه که یکی که خودش میدونه
و من و خدا ازم خواست بنویسم منم درخواستشو رد نمی کنم و به خاطرش می نویسم
نمیدونم بازم میاد و اینا رو میخونه یا نه
اما بدونه من هیچ وقت فراموشش نمیکنم و منتظرم منتظر برگشتنش
این روزا خیلی سخت به من میگذره ... اونقد که چشمام بیشتر وقتا بارونیه و نمیشه جلوشو بگیرم :(((
اصلا حال و روز خوشی ندارم و شب و روزم رو نمی فهمم ... کی شب میشه کی روز ...
حوصله هیچکی رو ندارم ...
هنوز نتونستم مشکلم رو رفع کنم ...
تو رو خدا تویی که دلت پاکه و اینا رو میخونی واسم دعا کن ...
ای کاش هیچ وقت این روزها نمی اومد و هیچ وقت این روزها رو نمی دیدم
نمیدونم چجوری جلوی افتادن این اتفاق ها رو بگیرم و نذارم هر چی که عزیزه برام دستم بره
اما نهایت تلاشم رو کردم اما باز هم داره میشه اون چیزی که نباید بشه :( :((
خدایا امشب شب جمعه اس به حق این شب عزیز که خودت گفتی دعا بکنی براورده میشه
ازت میخوام اون چیزی که تو دلمه و خودت خوب میدونی چیه
خدایا من که جز تو کسی رو ندارم خودت برس به فریادم ...
صادق زاده جون مرسی ازت ;)
پاییز ، مرسی که میای و میخونی