دنیای خاکستری تنهایی اَم...

به یاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد...

دنیای خاکستری تنهایی اَم...

به یاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد...

دنیای خاکستری تنهایی اَم...

- یادت/یادم باشد...

✦هیـــچ وقت خودت را برای کسی شـَرح نده...
کسی که تـو را دوست داشته باشد ،
نــیازی به این کار ندارد
و کسی که تـو را دوست ندارد ،
آن را بـاور نخواهد کرد...
------------------------------------------------------
✧دل بهـــر شکستن است ، بیـــهوده مـَرنــج...!
------------------------------------------------------
✦آرام آرام ،
دانه دانه ،
سنگ ریـزه می اندازی
میان بــرکه ی کوچک تنهایی هایم...
چه ساده
پـریشانم میکنی ،
چه ساده
میخنـدی...
------------------------------------------------------
✧تـو مپنـدار که خاموشی من
هست بـُرهان فــَراموشی من...
------------------------------------------------------
✦هـوای ابر پاییـزم به آسانی نمی بارم...
ولی با تـو ، فقـط با تـو هــزاران گفتنی دارم!
------------------------------------------------------
✧من از نزدیک بودن های دور می ترسم...

نویسندگان

۵۹۰ مطلب توسط «بی ستاره ...» ثبت شده است

 

داره بــارون میاد کـوچه بازم لبــریــزه احسـاسه

هنـــوزم نـم نـم بــارون صـــدای ما رو میشنـاسه

 

همیـن دیـــروز بود انـــگار تـو با من تـو همیـن کــوچه

میگفتــی زنـدگـــی وقتــی تـو با من نیستــی پــوچه

 

آهــای بــارون پــائیـــزی کـی گفته تــو غــم‌انگیـــزی

تــو داری خـاطـــراتم رو تـو ذهـن کـوچه مـی‌ریــزی


barune-paeezi

 

داره بــارون میاد کـوچه بازم لبــریــزه احسـاسه

هنـــوزم نـم نـم بــارون صـــدای ما رو میشنـاسه

 

تــوی تقویـم ما دو تـا بهـــار از غصه مــی‌سـوزه

واسـه ما اول پــائیـــز هنـــوزم عیـــد نـــوروزه

 

آهــای بــارون پــائیـــزی کـی گفته تــو غــم‌انگیـــزی

تــو داری خـاطـــراتم رو تـو ذهـن کـوچه مـی‌ریــزی

 

تــرانه سـرا: امیـــر ارجینـــی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۱ ، ۱۵:۳۸
بی ستاره ...

 

عشـق به شکل پـــرواز پرنـده است

عشـق خــواب یه آهـــوی رمنده است

من زائـــری تشنه زیـر بــاران

عشـق چشمه آبــی اما کشنــده است

 

من مـی‌میــرم از این آب مسمــوم

اما اونکه مــرده از عشـق تا قیــامت هـر لحظه زنــده است

من مــی‌میــرم از این آب مسمــوم

مــرگ عـاشـق عین بودن اوج پـــرواز یه پرنـده است

duset-daram

 

تــو که معنـای عشقــی به من معنــا بده ای یــار

دروغ این صــدا را به گــور قصه‌ها بسپــار

صــدا کن اسمـمُ از عمـق شب از نَـقب دیــوار

 

بــرای زنـده بودن دلیــل آخرینــم بـاش

منـم من بــذر فـریـاد خـاک خوب ســرزمینم بـاش

طلــوع صـادق عصیان من بیــداریـم بـاش

 

عشـق گـذشتن از مــرز وجــوده

مــرگ آغـاز راه قصـه بــوده

من راهــی شدم نگــو که زوده

اون کســی که سـرسپـــرده مثل ما عـاشـق نبــوده

اما اونـکه عـاشقــونه جـون سپـــرده هـرگــز نمــرده

 

تـرانه سـرا : اردلان سـرفـــراز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۱ ، ۱۴:۴۳
بی ستاره ...

ghurob

خیــال نکـن

اگـر برای کسـی

تمـام شـدی

امیــدی هست...

 

خـــورشیـد

از آنجــا که غــــروب مــی کند

طلــوع نمــی کند...

 

دکتـر افشیـن یـداللهـی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۱ ، ۱۵:۳۹
بی ستاره ...

دستـــمال کاغـــذی به اشک گفت:

قطــره قطــره‌ات طلاست

یک کم از طلای خود حــراج می‌کنـی؟

عاشقــم.. با من ازدواج می‌کنــی؟

اشک گفت : ازدواج اشــک و دستــمال کاغـــذی!؟

تو چقــدر ساده‌ای خــوش خیـال کاغـــذی!


تـوی ازدواج ما، تــو مچاله می‌شــوی

چــرک می‌شوی و تــکه‌ای زباله می‌شوی

پــس برو و بـی‌ خیـال بـاش

عاشقـی کجـاست؟ تـو فقـط دستــمال بـاش!

cheshm

دستــمال کاغـــذی، دلــش شکـست

گـــوشه‌ای کنـار جعبه‌اش نشست

گریـه کرد و گریـه کرد و گریـه کرد

در تـن سفیـد و نازکـش دویـد خـــون درد

 

آخـــرش، دستــمال کاغـــذی مچــاله شد

مثل تــکه‌ای زبــاله شد

او ولــی شبیه دیگـــران نشد

چـــرک و زشت مثــل این و آن نشد

 

رفت اگــرچه تــوی سطل آشغــال

پــاک بـود و عاشـــق و زلال

او با تمــام دستــمال‌ های کاغـــذی فــرق داشت

چـون که در میان قلـب خود دانه‌ های اشــک کاشت....

 

عـرفـان نظــرآهـاری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۱ ، ۱۵:۱۴
بی ستاره ...

 

دلــم تنـگ است دلــم مــی سوزد از باغــی که میــسوزد
 
نه دیـــداری نه بیـــداری نه دستـــی از سر یــاری
 
مــرا آشفته مــی دارد چنین آشفتــه بازاری
 
تمــام عمـــر بستیـم و شکستیـم بجـــز بار پشیمانــی نبستیـم

جوانــی را سفـــر کردیــم تا مــــرگ
 
نفهمیـــدیم به دنبــال چه هستیـم
 
عجـب آشفتــه بــازاری اسـت دنیــا
 
عجـب بیهــوده تکـــراری است دنیــا

چه رنجـــی از محبت ها کشیدیــم برهنه پا به تیغستـان دویدیــم
 
نگـــاه آشنا در این همه چشــم ندیدیــم و ندیدیـــم و ندیدیـــم
 

donya


سبـک بالان ساحـــل ها ندیدنــد

به دوش خستــگان باریست دنیــا
 
مــــرا در اوج حســرت ها رها کرد عجـب یــار وفـا داریست دنیــا
 
عجـب آشفتــه بـــــازاریـست دنیــا
 
عجـب بیهـــوده تکــــراریست دنیــا
 
میـان آنچه بایــد باشــد و نیست
 
عجـب فـــرسوده دیــواریست دنیــا

عجـب خــواب پــریـشانیـست دنیــا

عجـب دریـــای طــوفـانیـست دنیــا

عجـب آشفتــــه بــــازاریـست دنیــا

عجـب بیهــوده تکــراری است دنیــا


اردلان ســرافـــراز

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۱ ، ۲۲:۴۷
بی ستاره ...


از این شب های بی پایان،

چه می خواهم به جز باران

که جای پای حسرت را بشوید از سر راهم

نگاه پنجره رو به کویر آرزوهایم

و تنها غنچه ای در قلب سنگ این کویر انگار روییده...


به رنگ آتشی سوزان تر از هرم نفسهایت،

دریغ از لکه ای ابری که باران را

به رسم عاشقی بر دامن این خاک بنشاند

نه همدردی،

نه دلسوزی،

نه حتی یاد دیروزی...


هوا تلخ و هوس شیرین

به یاد آن همه شبگردی دیرین،

میان کوچه های سرد پاییزی

تو آیا آسمان امشب برایم اشک می ریزی؟

shab


ببارو جان درون شاهرگ های کویر آرزوهایم تو جاری کن

که من دیگر برای زندگی از اشک خالی و پر از دردم

ببار امشب!


من از آسایش این سرنوشت بی تفاوت سخت دلسردم.

ببار امشب

که تنها آرزوی پاک این دفتر

گل سرخی شود روزی!


و دیگر من نمی خواهم از این دنیا

نه همدردی،

نه دلسوزی،

فقط یک چیز می خواهم!


و آن شعری

به یاد آرزوهای لطیف و پاک دیروزی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۱ ، ۱۴:۴۸
بی ستاره ...

panjeree



مدتی است از آن بی‌ نظمی در آمده‌ام

هر روز صبح

درست سر ساعت،

پرده‌های اتاقم را

نسیم تکان می‌دهد ؛


سر ساعت

گنجشک‌ها حیاط را روی سرشان می‌گذارند

و نیلوفرهای لب حوض

باز می‌شوند


مدتی است

درست سر ساعت

دیرم می‌شود


مهدی سیار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۱ ، ۱۴:۲۶
بی ستاره ...

 
من ندیدم که کریمــی به کــرم فکر کند
به چه مقـــدار به زائـــر بدهــم فکر کند


از شما خواسـتـن عشــق است، ضــرر خواهد کرد
هر که در وقت گــدایـی به رقــــم فکر کند


 بهتـــر این است که زائـــر اگر آمــد به حـرم
دو قـــدم عشق بــورزد سه قـــدم فکر کند
 

به کـف صـحـن به گنبـــد به غم گوهـرشاد
زیــر این قبه به هستــی به عـــدم فکر کند


به دو گلــدسته دو تا ساق به دوش گنبـــد
به رواقــی که شــده پیـش تـو خــم فکر کند


به چـــرا سال گذشتـه دو سـه بار و امـسال-
فقــط این بـار... به این قسمت کـــم فکر کند

 
به خــودش... نه به کسانــی که به یــادش آمد
چــون  که در آینــه کاری حـــرم فکر کند


 موقـــع دست به سینه شــدن و عــرض سلام
کربلایـــی شده هــرکس به عَلَــم فکر کند


چــون که از باب جـــواد تـو کسـی داخل شد
خنـــده دار است که دیگـــر به قســم فکر کند
 

بهتــریـن نـوع زیـارت شده اینکـه امشب-
هم کســی گریه کند پیش تــو هـم فکر کند...

 

(مهـدی رحیمـی)

emam-reza-3


سنـگ حـــرم تـو  نـور پیشانــی هاست
همسایگـــی ات ، فخـــر خــراسانـی هاست


ننــداخته، تاس...«جفـت- هشـت» آوردیـم!!
ایـن قاعــده قمــار « ایـرانــی» هاست...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۱ ، ۱۰:۳۶
بی ستاره ...

del

خوب رویان بر سر بازار عشق با نگاهی دل فریبی می کنند

ما که عمری دل به خوبان داده ایم پس چرا با ما غریبی می کنند...!؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۱ ، ۱۱:۵۵
بی ستاره ...

اخـلاقـم گنــد است؟!

به خــودم مربــوط است!!!

غــرورم از حـد گـذشتـه است؟!

به خــودم مربــوط است!!!

تـمام زنـدگــی ام خــود خواهانـه است؟!

زنـدگــی خـودم است!!!

 از عــده ای متنـفـر شــده ام؟!

به خــودم مربــوط است!!!

نــگاه هایــم به افــق دوختـه اسـت؟!

چشـمان خــودم است!!!
 
از نـاصحـان خــوشـم نمـی آیــد؟!....

سلیــقه ی خــودم است!!!

 صــدای خنــده هـایم از حـد عادی بلند تـر است؟!

خــوش حالــی خــودم است!!!

عــده ای را به فـــراموشی سپــرده ام؟!

حافـظه ی خـودم است!!!


majbour

 

دلــــم مـی خـواهـــد این گــونه بـاشم ...!!!

 

مجـبـور بـه تحـمل من نیستــی ...!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۱ ، ۰۰:۰۰
بی ستاره ...