دنیای خاکستری تنهایی اَم...

به یاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد...

دنیای خاکستری تنهایی اَم...

به یاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد...

دنیای خاکستری تنهایی اَم...

- یادت/یادم باشد...

✦هیـــچ وقت خودت را برای کسی شـَرح نده...
کسی که تـو را دوست داشته باشد ،
نــیازی به این کار ندارد
و کسی که تـو را دوست ندارد ،
آن را بـاور نخواهد کرد...
------------------------------------------------------
✧دل بهـــر شکستن است ، بیـــهوده مـَرنــج...!
------------------------------------------------------
✦آرام آرام ،
دانه دانه ،
سنگ ریـزه می اندازی
میان بــرکه ی کوچک تنهایی هایم...
چه ساده
پـریشانم میکنی ،
چه ساده
میخنـدی...
------------------------------------------------------
✧تـو مپنـدار که خاموشی من
هست بـُرهان فــَراموشی من...
------------------------------------------------------
✦هـوای ابر پاییـزم به آسانی نمی بارم...
ولی با تـو ، فقـط با تـو هــزاران گفتنی دارم!
------------------------------------------------------
✧من از نزدیک بودن های دور می ترسم...

نویسندگان

۵۹۰ مطلب توسط «بی ستاره ...» ثبت شده است

mard

مردها سکــــوت می کنند
نمی توانند وقتی ناراحـــت هستند گــــریه کنند و بهــــانه بگیرند
آنها نمی توانند به تو بگویند من رو بغـــل کن تا آروم بشم
نمی توانند بگویند دلــــشان می خواهد در آغــــوش تو گریه کنند
ممکن است خیلی تو را دوســت داشــتـه باشند
اما نمی توانند صـــدای شان ... را مثل دختر بچه ها کنند و جیغ بزنند و بگویند عاشقـــتـــــم
او همه ی اینها را قــورت می دهد که بگوید یــک مــــرد است
یک آدم محکــــــم که می تواند تکیـــــه گـاهــت باشد
اما شما به قـــــوی بودنش نــگاه نکنید
توی قلبـــــش یک بچــه زنـدگـــی میکند !!!..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۱ ، ۲۲:۲۷
بی ستاره ...



یک ذره بودی ،

هیچ بودی ...

نه ماه گذشت ، نه روز گذشت ، نه ساعت گذشت ...

افتادی تو گهواره ،

چشمات نمی دید ،

گوشات نمی شنید ، پاهات نمی رفت ،

دستات نمی گرفت ،

مغزت کار نمی کرد ،

هیچ چی نمی فهمیدی ،

هیچ کس را نمی شناختی ،

تو گهواره افتاده بودی ...



zaman


حالا صد سال گذشته ،

چشمات نمی بینه ،

گوشات نمی شنوه ،

پاهات نمی ره ،


دستات نمی گیره ،

مغزت دیگه کار نمی کنه .

هیچ چی رو باز نمی فهمی ،

هیچ کس را باز نمی شناسی ،



تو بسترت افتاده ای ...



بعد می میری ،

میگذارنت تو دل زمین ،

باز خاک می شی ،

از تو هیچ چی نمی مونه ،



" تــــو " می مونی ،



آدمیزاد دور میزنه ،

مثل زمین ، مثل زمان ، مثل بهار ، مثل همه چیز :

آّب ، گُل ، درخت ، زمین ، ستاره ، خورشید ، منظومه ها ، کهکشانها ، همه جهان !

هیچ بودی ، خاک بودی ، دور زدی ، هیچ شدی ، خاک شدی .



از تو چیزی که می مونه :


کاری که کردی می مونه ،

هر کاری کردی می مونه ،

... کاری اگر کردی ، می مونی ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۱ ، ۰۲:۴۱
بی ستاره ...

آه..

منم قاتل این شـاپـــرک خسته

خوابیده در این پیله ی تنگ

خســـته از جنگ و جدال

با خــفـاش های بیدار در شب تار

شاپرک تنـــها بود و بی خـبر از آن وقت که من

پیله اش را روی سقـف سـیاه زمـانه رهــــا کردم

گویی بعد من بهمنی از فراسوی زمـان او را با خود بـرد

و او هنوز خوابـــیده در پیله

بـی خــبر از سرنوشــت

می اندیشید به پــــرواز بعد از تولـــد دوبــاره ی خویــش..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۱ ، ۰۲:۴۵
بی ستاره ...

و امـــــروز

به آرزویم رسـیـدم

در کلاس تنــها هستم

با تخته ســـیاه و چند گـچ

با شوق میگیرم گچی در دست

می دوم به سوی تخــته سیــاه

عــــیــن را می نویسم

و در پی اش شــــــیــن را

و به قــاف که رسیدم

زنگ خورد

در اینجا بود که فهمیدم

عشقـــــ

همـه جا

حتی بر تخته سیاه کلاس هم

نــاتمام می ماند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۱ ، ۰۲:۲۸
بی ستاره ...




" هزار بار آمدم خطت بزنم از قلبم

خود خودت را

یادت را

اسمت را

اما

فقط قلبم پر شد از

خط خطی های عاشقانه..! "

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۱ ، ۰۲:۲۵
بی ستاره ...

چندی پیش هم این رمان رو تموم کردم ، اسمش هستش کاش

اما خیلی غمگینه...  :(

اگر حال روحی خوبی ندارین نخونین ;)

Download >>>>> Kash

kash

moqadame

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۱ ، ۰۴:۱۴
بی ستاره ...

dele ma

شیـشـ ه ی دل را شکسـتـن احتـیاجـش سنـگ نیـست ،

ایـن دل مـا بـا نـگاهــی سـرد پـرپـر میـشـود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۱ ، ۰۱:۰۳
بی ستاره ...





گاهــــــی هـــــــزار خـــــــط هم که بنویسی ،

باز هم سنگینی حـــــرفهایــــــــی را در دلتـــــــ حس خواهی کرد،

حـــــرفهایی که نه می توانی به کسی بگویی و نه اینکه آنرا بنویســــــــی ...

گفتـــ ه ها ، قطـــــــره ای از دریای نگفتــــ ه هاست ...





نمیدانـــــم شاید باید چاهــــــــــــی پیدا کرد ...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۱ ، ۰۰:۵۷
بی ستاره ...

تـــو را مـــی فهـمــــی ....

to ma ra mifahmi

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۱ ، ۰۰:۴۲
بی ستاره ...

مــن، از تمام آسمـــان یکــ بــــاران را مـی خـواهـم ...

و از تمــــام زمیــــن ، یکــ خیـابـان را ...

و از تمــــام تـــــو ، یکــ دستــ کـ ه قفــــل شـده در دستــ مـــــن ...

Me-You

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۱ ، ۰۰:۳۲
بی ستاره ...