مـــــادر
ای عـزیــــز تــر از جانم...
دلـــــتنگت که میشوم
تنـــها پنـــــاهم عکس های تـــوست...
چقـــــدر خوب
نگاهــــم میکنی...
مـــــادر
ای عـزیــــز تــر از جانم...
دلـــــتنگت که میشوم
تنـــها پنـــــاهم عکس های تـــوست...
چقـــــدر خوب
نگاهــــم میکنی...
گاه گاهی که دلم می گیرد ، پشت این پنجره ها من تو را می جویم...
تو هنوز اینجایی؟!
خود را شبی در آیینه دیدم دلم گرفت
از فکر اینکه قد نکشیدم دلم گرفت
از فکر اینکه بال و پری داشتم ولی
بالاتر از خودم نپریدم دلم گرفت...
گاهی دل را تاب ماندن نیست و گاهی، عمر را...
و این روزهای پایانیِ آخرِ سال،
انار دلِ زمستان هم، دلتنگِ رفتن است...
عاقبت باید رفت...
خاطره یعنی؛
یک سکوتِ غیر منتظره؛
میان خنده های بلند ...!!
شادی روح پدر شهیدش
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
بی فایـــده است ...!!!
از گیــرایـی چشمان تـــو ســــرودن
در کنار مـردمی که ...
عشـق را تنــــها در "خـط بـریــــل" لمس کـرده اند!
انـگار بخــــواهی، برای ماهــــی داخل تـُنگ
دریـا را به تـصویـــــر بکشی ...
فـقـــط خـودت را دلتــنگ تـــر می کند ...!!!
حس متـرسک مــزرعه ای را دارم
که گاهــی از تنـهایــی پـــرنـده ای به متـرسک پـناه مـی آورد
تعـــریـف از خـود نباشــد
ولــی اینـجــا حـالـم بــی تــو اصــلا تعــــریفـی نـــدارد....
مـن گمان میـکـــردم رفتنـت ممـکن نیـست
رفتنـت ممکـن شد بـاورش ممکـن نیـست
تــو نمیــدانـی نـه...
که چـه حســی دارد خـلاء جـای تـو را حـس کــردن
و ایـن درد همه جــان مــرا میــکاهـد
تــو نمیــدانـی نـه...
...