بــرخــورد...
دوشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۱، ۰۳:۳۰ ق.ظ
نوری به زمین فرود آمد :
دو جا پا بر شن های بیابان دیدم .
از کجا آمده بود ؟
به کجا می رفت ؟
تنها دو جا پا دیده می شد .
شاید خطایی پا به زمین نهاده بود .
ناگهان جا پا ها به راه افتادند .
روشنی همراهشان می خزید .
جا پا ها گم شدند ،
خود را از رو به رو تماشا کردم :
گودالی از مرگ پر شده بود .
و من در مرده خود به راه افتادم .
صدای پایم را از راه دوری می شنیدم ،
شاید از بیایانی می گذشتم .
انتظاری گمشده با من بود .
ناگهان نوری در مرده ام فرود آمد
و من در اظطرابی زنده شدم :
دو جا پا هستی ام را پر کرد .
از کجا آمده بود ؟
به کجا می رفت ؟
تنها دو جا پا دیده می شد .
شاید خطایی پا به زمین نهاده بود
سهراب سپهری
۹۱/۰۱/۱۴