فرشتـه های کوچولوی زخمی... :(:(
راهروی بیمارستان است و معبر فرشتگان کوچکی که بال هایشان زخمی شده
دل های شان از زمین گرفته و دلتنگی روح سپیدشان را مچاله کرده است
آنها پاهای ناتوان خویش را با کسالت بر کف بیمارستان می کشند
این فرشتگان غصه دار، کودکان معصوم سرزمین ما هستند
کودکانی که به آسمان نزدیکند و چند گامی بیشتر با خدا فاصله ندارند
آنان گوش سمیع پروردگار را در تسخیر زبان دردمند و لب های لرزان خود دارند
آنها وقتی با خدایشان به خلوت نجوا می روند آسمان از شدت بغض به غرش می افتد
و آذرخش تلاش می کند تا دل غم گرفته شان را به شراره بکشد
اینجا می توان هاله یأس را در مردمک چشم های کودکان سرطانی یافت
از روزی که تقدیر، تخم عشقه را در بستر جانشان افشانده ، گل سرخ و یاسمن وجود خردسالشان
روز به روز نحیف تر و پژمرده تر به نظر می رسند
انگار ساقه های شان با چنگال های چسبناک عشقه فشرده شده
و حلق شان به دار کشیده می شود... :( :(