نمیرنجم اگر باور نداری عشق نابم را...
جمعه, ۳۰ دی ۱۳۹۰، ۱۰:۳۱ ق.ظ
لبت نه گوید و پیداست میگوید دلت اری
که اینسان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری
دلت می اید ایا از زبانی این همه شیرین
تو تنها حرف تلخی را همیشه بر زبان داری
نمیرنجم اگر باور نداری عشق نابم را
که عاشق از عیار افتاده در این عصر عیاری
چه میپرسی ضمیر شعر هایم کیست ان من
مبادا لحظه ای حتی مرا اینگونه پنداری
ترا چون ارزو هایم همیشه دوست خواهم داشت
به شرطی که مرا در ارزوی خویش نگذاری
چه زیبا میشود دنیا برای من اگر روزی
نو از انی که هستی ای معما پرده برداری
چه فرقی میکند فریاد یا پزواک جان من
چه من خود را بیازارم چه نو خود را بیازاری
صدایی از صدای عشق خوش تر نیست حافظ گفت
اگرچه بر صدایش زخم ها زد تیغ تاتاری
محمد علی بهمنی
۹۰/۱۰/۳۰