⊰ وقـتــی تــ♥ــو جـــوابـــــ مـــیدهــــی...
وقتی قـلبــ ♥ ـهای مان کوچکــ تـر از غصه ـهای مان میشــود
وقتی نمـیتـوانیم اشکـ ـهای مان را پشت پلکـ ـهای مان مخفــی کنیم
و بغض ــهای مان پشت سـر هم میشکنــد ،
وقتی احـساس میکنیم بدبختی ــها بیـشتــر از سهم مان است
و رنـــج ـها بیشتر از صبــــر مان ؛
وقتی امیـــد ـها ته میکشــد و انـتـــظار ــها به سـر نمیرســـد ،
وقتی طاقــت مان طاق میشــود و تــحمل مان تــمام ...
آن وقـت است که مطمئنیم به تــ♥ــو احــتـیاج داریم و مطمئنیم که تــ♥ــو ،
فقط تــ♥ــو یــی که کمکــ مان میکنـــی ...
آن وقت است که تــ♥ــو را صــــدا میکنیم، تــ♥ــو را مـــیخــوانیـــم ...
آن وقت است که تــ♥ــو را آه مـیکشیـــم ،
تــ♥ــو را گــریه میکنیــم، تــ♥ــو را نـفس میکشیـــم ...
ܓ✿ ... وقـتــی تــ♥ــو جـــوابـــــ مــــیدهـــــی ... ܓ✿
دانهدانه اشکــ ـهای مان را پاکــــ میکنـی و یکی یکی غصـه ــها را
از تــوی دلـ♥ـمان بــرمیداری ،گــره تکــ تکــ بغض ـهای مان را بـاز میکنــی
و دل♥ شکستــ ه مان را بــند میزنـــی ،
سنگینــی ــها را بــرمیداری و جـایش سبکــی مـیگـذاری و راحتـی ؛
بیـشتــر از تـلاشمان خــوشبختــی میدهـی و بیشتــر از لبــ ــها، لبخــند ،
خـوابـ ـهای مان را تعبــیر میکنــی
و دعاـهای مان را مستجـاب و آرزو ـهای مان را بـــرآورده ،
قهــر ــها را آشتـــی مـیکنــی و سختــ ــها را آسـان ...
تلـــخ ــها را شیـــرین میکنـی و درد ــها را درمان ،
نــاامیـــد ــها ، امیــد میشــود و سیــاه ــها سفیـــد سفیـــد ...
خـ♥ــدایــا ؛ تــ♥ــو را صـــدا مــی کنـیـــم ، تــ♥ـو را مـــی خــوانـیــــم