دنیای خاکستری تنهایی اَم...

به یاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد...

دنیای خاکستری تنهایی اَم...

به یاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد...

دنیای خاکستری تنهایی اَم...

- یادت/یادم باشد...

✦هیـــچ وقت خودت را برای کسی شـَرح نده...
کسی که تـو را دوست داشته باشد ،
نــیازی به این کار ندارد
و کسی که تـو را دوست ندارد ،
آن را بـاور نخواهد کرد...
------------------------------------------------------
✧دل بهـــر شکستن است ، بیـــهوده مـَرنــج...!
------------------------------------------------------
✦آرام آرام ،
دانه دانه ،
سنگ ریـزه می اندازی
میان بــرکه ی کوچک تنهایی هایم...
چه ساده
پـریشانم میکنی ،
چه ساده
میخنـدی...
------------------------------------------------------
✧تـو مپنـدار که خاموشی من
هست بـُرهان فــَراموشی من...
------------------------------------------------------
✦هـوای ابر پاییـزم به آسانی نمی بارم...
ولی با تـو ، فقـط با تـو هــزاران گفتنی دارم!
------------------------------------------------------
✧من از نزدیک بودن های دور می ترسم...

نویسندگان

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «وصل» ثبت شده است

تمام عمــرم را ،
فصلِ عاشقـانه ی نـگاه تـو، تکمیـل می کنـد...
وقتــی تـو نـگاه می کنـی ،
زمستان دیگـــر یـک فصـلِ ســرد  نیـست...

نـگاهِ تـو ،
تـمام “فصـل” ها را “وصـل” می کند به گـــرمای خـــورشیــد…

 

winter

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۱ ، ۱۶:۰۳
بی ستاره ...

 از سخـن چیـنان شنیــدم آشنـایـت نیـستم

خـاطـراتـت را بیــاور تـا بگویـم کیـستم

سیلـی هـم صحبتـی از مـوج خـوردن سخـت نیـست

صخــره ام هــر قــدر بـی مهــری کنــی مـی ایـستم

تـا نگویــی اشکـــ ــهای شمـع از کـم طاقتــی اسـت

در خــودم آتـش بـه پـا کـــردم ولـی نگـــریستـم 

چـون شکست آیـنه، حیـــرت صـد بـــرابـر مــی شــود

بـی سبـب خــود را شکستــم تـا بینـنم کیـستم

زنــدگــــی در بـــرزخ وصـل و جـدایـــی سـاده نیـست

کـاش قــدری پــیش از ایـن یـا بعــد از آن مـی زیـستـــم


«فـاضـل نـظــــری»

shamekhamosh

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۱ ، ۱۴:۳۴
بی ستاره ...

bi-tu

بیـا که در غــم عشقت مشــوشم بـی تـو

بیـا ببیـن که در این غــم چه ناخـوشم بـی تـو

 

شب از فـــراق تـو می‌نالــم ای پـری رخـسار

چــو روز گـردد گویــی در آتشـم بـی تـو

 

دمـی تـو شربـت وصلــم نــداده‌ای جـانـا

همیشـه زهــر فــراقت همـی چشـم بـی تـو

 

اگــر تـو با من مسکیـن چنیــن کنــی جـانـا

دو پایـم از دو جــهان نیــز درکشـم بـی تـو

 

پیــام دادم و گفتــم بیــا خــوشم مــی‌دار

جـواب دادی و گفتـی که من خــوشم بـی تـو

 

سعــدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۱ ، ۰۲:۵۷
بی ستاره ...

shiraz


من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم

لطف‌ها می‌کنی ای خاک درت تاج سرم

دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو

که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم

همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس

که دراز است ره مقصد و من نوسفرم

ای نسیم سحری بندگی من برسان

گو فراموش مکن وقت دعای سحرم

خرم آن روز کز این مرحله بربندم بار

و از سر کوی تو پرسند رفیقان خبرم

حافظا شاید اگر در طلب گوهر وصل

دیده دریا کنم از اشک و درو غوطه خورم

پایه نظم بلند است و جهان گیر بگو

تا کند پادشه بحر دهان پرگهرم

حافظ علیه الرحمه


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۰ ، ۱۵:۲۶
بی ستاره ...