دنیای خاکستری تنهایی اَم...

به یاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد...

دنیای خاکستری تنهایی اَم...

به یاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد...

دنیای خاکستری تنهایی اَم...

- یادت/یادم باشد...

✦هیـــچ وقت خودت را برای کسی شـَرح نده...
کسی که تـو را دوست داشته باشد ،
نــیازی به این کار ندارد
و کسی که تـو را دوست ندارد ،
آن را بـاور نخواهد کرد...
------------------------------------------------------
✧دل بهـــر شکستن است ، بیـــهوده مـَرنــج...!
------------------------------------------------------
✦آرام آرام ،
دانه دانه ،
سنگ ریـزه می اندازی
میان بــرکه ی کوچک تنهایی هایم...
چه ساده
پـریشانم میکنی ،
چه ساده
میخنـدی...
------------------------------------------------------
✧تـو مپنـدار که خاموشی من
هست بـُرهان فــَراموشی من...
------------------------------------------------------
✦هـوای ابر پاییـزم به آسانی نمی بارم...
ولی با تـو ، فقـط با تـو هــزاران گفتنی دارم!
------------------------------------------------------
✧من از نزدیک بودن های دور می ترسم...

نویسندگان

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مادر» ثبت شده است

khane-ghadimi

مـادرَمــ مے گفتــ : دُختــَـرم ، دَرد ها همیــشـہ بدوלּ دعـــوت مے آیـَـند ،

ســَـرزده...! بے خبـــَـر...

حـَواستـــ باشـَد ، همیــشـہ خانـہ را مــُرتبـــ نــِگاه دار ،

مبــادا دَرد جایے بـَراے نشستَن پیــــدا نـَڪُند ، خانـہ‌ اَتـــ را شُلوغ نـَڪُـטּ...

همیــشـہ بـَرایش آלּ بالاها جایے خالے بــِگذار ، جایے بـہ «قــَـدر» دَرد...

مے گفتـــ : بایــَد بــِدانے ڪِـہ جــُـز دَرد نـَبایـــد بالا نشیـטּ خانـہ‌ اَت باشـَد ،

dard-2546

دَرد مهماלּ عـزیــــزے ستـــ ، مهماלּ آرامے ڪِـہ بے صــِـدا مے آیــَد... مے نــِـشینــَد... بے صــِـدا مے ‌رَود...

گاهے آלּ‌ قـــَـدر آرامــ ڪِـہ تـو حَتے نمے فـَهمے آمـَـدنش را... رفتــَـنش را...

فقـَـط جاے خالے اَش مے مانــَد ڪِـہ دلـــ َتـــ را هــُـرّے مے ‌ریـــزَد...

ڪِـہ نا آرامـَتـــ مے ڪُـند...

تـو هم بایــَد همیــشـہ ایـטּ "جاے" را خالے نـِگـَہ دارے...

نـَگـــُذارے ڪَسے جاے آלּ بنـشینــَد...

مـادر مے گفتـــ : بـُگـــذار جاے دَرد فقـَـط دَرد بنـشینــَد...

فقـَـط دَرد بمانـَد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۲ ، ۱۶:۰۳
بی ستاره ...

deltangi

مـــــادر

ای عـزیــــز تــر از جانم...

دلـــــتنگت که میشوم

تنـــها پنـــــاهم عکس های تـــوست...

چقـــــدر خوب

نگاهــــم میکنی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۲ ، ۰۳:۳۹
بی ستاره ...


madar-man

icon-ghalb-5icon-ghalb-5icon-ghalb-5icon-ghalb-5icon-ghalb-5

امـــــروز روزِ تـوست، ای مهــــــربان‌تـــرین فـــرشته‌ی خدا

بگو چگــــونه تـو را در قاب دفتــــرم توصیف کنم؟

صبـــــر و مهــــــربانیت را چطـــــور در ابعاد کـــوچک ذهنم جا دهم؟

icon-ghalb-5icon-ghalb-5icon-ghalb-5icon-ghalb-5icon-ghalb-5

آن زمان که خط خطی های بی‌قـــراری ام را با مهـــــر و محبّتت پاک می‌کردی

و با صبـــــر و بــــردباری کلمه‌ به کلمه ی زندگی را

به من دیکته می‌گفتی خوب به خاطــــرم مانده است

و من باز فـــــرامـوش می‌کردم محبت تشـــدید دارد

icon-ghalb-5icon-ghalb-5icon-ghalb-5icon-ghalb-5icon-ghalb-5

در تمام مــــراحل زندگی، قدم به قدم، هم پای من آمــــدی،

بار ها بر زمین افـتادم و هر بار با مهـــــربانی دستم را گرفتی

آری، از تو آمــــوختم، حتی در سخت ترین شرایط،

اُمیـــــــد را هرگـــز از یاد نبرم

icon-ghalb-5icon-ghalb-5icon-ghalb-5icon-ghalb-5icon-ghalb-5 

 

madar-nini
icon-ghalb-5icon-ghalb-5icon-ghalb-5icon-ghalb-5icon-ghalb-5

یادم نمی‌رود چه شب ها که تا صبــــح بر بالینِ من،

بوسه بر پیشانیِ تب دارم می‌زدی

و چه روزها که با مهـــــر مادرانه ات لقمه های عشــــق

را در دهانم می‌گذاشتی

و من باز لجبازتر از همیشه دستت را رد می‌کردم!

icon-ghalb-5icon-ghalb-5icon-ghalb-5icon-ghalb-5icon-ghalb-5

وقتـــــی بوسه بر دستان چـــروکیــــــده ات می‌زنم،

یاد کودکی‌ام می‌افتم که همیشه به خاطر لطافت دستانت به همه فخــــر می‌فروختم

و حال به خاطر خشکــــی دستانت با افتخار می‌گویم

این دستان مـــادر من است

که تمام زندگی‌اش را به پای مـن گذاشت؛

icon-ghalb-5icon-ghalb-5icon-ghalb-5icon-ghalb-5icon-ghalb-5

من با نـــوازش همین دست ها بـــــزرگ شدم و امـــــروز با تمام وجـــــودم می‌گویم:

مـــادرم مدیون تمام مهـــــربانی‌هایت هستم

و کمی کمتــــــر از آنچه تـو دوستـــــــم داری، دوستت دارم

icon-ghalb-5icon-ghalb-5icon-ghalb-5icon-ghalb-5icon-ghalb-5


ruzat-mobarak

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۴:۲۸
بی ستاره ...

haqiqat


بهزیستی نوشته بود:

شیر مادر ،  مهر مادر ،  جانشین ندارد

شیر مادر نخورده ،  مهر مادر پرداخت شد

پدر یک گاو خرید

و من بزرگ شدم...

اما هیچ کس حقیقت مرا نشناخت

جز معلم عزیز ریاضی ام

که همیشه میگفت:

گوساله ،  بتمرگ!

اکبر اکسیر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۲ ، ۰۳:۲۷
بی ستاره ...

bond

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۲ ، ۱۸:۲۷
بی ستاره ...