دنیای خاکستری تنهایی اَم...

به یاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد...

دنیای خاکستری تنهایی اَم...

به یاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد...

دنیای خاکستری تنهایی اَم...

- یادت/یادم باشد...

✦هیـــچ وقت خودت را برای کسی شـَرح نده...
کسی که تـو را دوست داشته باشد ،
نــیازی به این کار ندارد
و کسی که تـو را دوست ندارد ،
آن را بـاور نخواهد کرد...
------------------------------------------------------
✧دل بهـــر شکستن است ، بیـــهوده مـَرنــج...!
------------------------------------------------------
✦آرام آرام ،
دانه دانه ،
سنگ ریـزه می اندازی
میان بــرکه ی کوچک تنهایی هایم...
چه ساده
پـریشانم میکنی ،
چه ساده
میخنـدی...
------------------------------------------------------
✧تـو مپنـدار که خاموشی من
هست بـُرهان فــَراموشی من...
------------------------------------------------------
✦هـوای ابر پاییـزم به آسانی نمی بارم...
ولی با تـو ، فقـط با تـو هــزاران گفتنی دارم!
------------------------------------------------------
✧من از نزدیک بودن های دور می ترسم...

نویسندگان

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سعدی علیه الرحمه» ثبت شده است

shekaste

وقتے تـُو نیـستے

شادے ڪَلام نامفهــُـومے ستـــ

و «دوستَتــــ مے دارم» رازے ستـــ

ڪِـہ در میــــان حنجــَـــره‌ امــ دِق مے ڪُند

و مـَטּ چگــــونـہ بے ‌تـُو نگیـــــرَد دلــ ـم

اینجـــا ڪِـہ ساعتـــ و

آیینـہ و

هــَـوا

بـہ تـُو معتــادَنـــد...

حسیـטּ منزوے

ShowImage=mahdis121-1779-3ab80d.fpic.gif

تیـــــغ بـہ خَفیـہ مے خــُـورم آه نهفـتـہ مے ڪُنم

گوش ڪُجا ڪِـہ بشنــَـود نالـہ زار خامُشاטּ

سعـــــدے علیـــہ الرحمــہ

ShowImage=mahdis121-1779-3ab80d.fpic.gif

از بـال مـَטּ مپــُــرس ڪِـہ بشکستـِـہ بـال را

دردیـستـــ گــِـراטּ ، بـہ رشتـہ ِ تحـــریــر نامــَـده...‏


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۲ ، ۰۲:۵۹
بی ستاره ...

choghuk

پدر خیال می‌کرد آدم وقتی در حجره خودش تنها باشد، liner-2تنهاست...liner-2

نمی‌دانست که liner-2تنهاییliner-2 را فقط در liner-2شلوغیliner-2 می‌شود حس کرد!

liner

هرگز حضور حاضر غایب شنیده‌ای

من در میان جمع و دلم جای دیگرست

سعدی علیه الرحمه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۲:۴۱
بی ستاره ...

bi-tu

بیـا که در غــم عشقت مشــوشم بـی تـو

بیـا ببیـن که در این غــم چه ناخـوشم بـی تـو

 

شب از فـــراق تـو می‌نالــم ای پـری رخـسار

چــو روز گـردد گویــی در آتشـم بـی تـو

 

دمـی تـو شربـت وصلــم نــداده‌ای جـانـا

همیشـه زهــر فــراقت همـی چشـم بـی تـو

 

اگــر تـو با من مسکیـن چنیــن کنــی جـانـا

دو پایـم از دو جــهان نیــز درکشـم بـی تـو

 

پیــام دادم و گفتــم بیــا خــوشم مــی‌دار

جـواب دادی و گفتـی که من خــوشم بـی تـو

 

سعــدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۱ ، ۰۲:۵۷
بی ستاره ...