نشان از بی نشانی
من نشانی از تو ندارم،
اما نشانی ام را برای تو می نویسم: در عصرهای انتظار،
به حوالی بی کسی قدم بگذار خیابان غربت را پیدا کن
و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو کلبه ی غریبی ام را پیدا کن ،
کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی ام!
در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو!
حریر غمش را کنار بزن!
مرا خواهی دید با بغضی کویری که
غرق عصاره ی انتظار پشت دیوار دردهایم نشسته
-------------------------------------------------------------
امام زمانم ...
مرا ببخش ...
نمیدونم با دل سیاهم چه کنم من ؟!
حرف و عمل که یکی نیس را چه کنم ؟!