دنیای خاکستری تنهایی اَم...

به یاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد...

دنیای خاکستری تنهایی اَم...

به یاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد...

دنیای خاکستری تنهایی اَم...

- یادت/یادم باشد...

✦هیـــچ وقت خودت را برای کسی شـَرح نده...
کسی که تـو را دوست داشته باشد ،
نــیازی به این کار ندارد
و کسی که تـو را دوست ندارد ،
آن را بـاور نخواهد کرد...
------------------------------------------------------
✧دل بهـــر شکستن است ، بیـــهوده مـَرنــج...!
------------------------------------------------------
✦آرام آرام ،
دانه دانه ،
سنگ ریـزه می اندازی
میان بــرکه ی کوچک تنهایی هایم...
چه ساده
پـریشانم میکنی ،
چه ساده
میخنـدی...
------------------------------------------------------
✧تـو مپنـدار که خاموشی من
هست بـُرهان فــَراموشی من...
------------------------------------------------------
✦هـوای ابر پاییـزم به آسانی نمی بارم...
ولی با تـو ، فقـط با تـو هــزاران گفتنی دارم!
------------------------------------------------------
✧من از نزدیک بودن های دور می ترسم...

نویسندگان

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آسمون» ثبت شده است


از این شب های بی پایان،

چه می خواهم به جز باران

که جای پای حسرت را بشوید از سر راهم

نگاه پنجره رو به کویر آرزوهایم

و تنها غنچه ای در قلب سنگ این کویر انگار روییده...


به رنگ آتشی سوزان تر از هرم نفسهایت،

دریغ از لکه ای ابری که باران را

به رسم عاشقی بر دامن این خاک بنشاند

نه همدردی،

نه دلسوزی،

نه حتی یاد دیروزی...


هوا تلخ و هوس شیرین

به یاد آن همه شبگردی دیرین،

میان کوچه های سرد پاییزی

تو آیا آسمان امشب برایم اشک می ریزی؟

shab


ببارو جان درون شاهرگ های کویر آرزوهایم تو جاری کن

که من دیگر برای زندگی از اشک خالی و پر از دردم

ببار امشب!


من از آسایش این سرنوشت بی تفاوت سخت دلسردم.

ببار امشب

که تنها آرزوی پاک این دفتر

گل سرخی شود روزی!


و دیگر من نمی خواهم از این دنیا

نه همدردی،

نه دلسوزی،

فقط یک چیز می خواهم!


و آن شعری

به یاد آرزوهای لطیف و پاک دیروزی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۱ ، ۱۴:۴۸
بی ستاره ...

asemun

آسمون آرزومون پره از ابرای تیره

لالایی واست بخونم تا شاید خوابت بگیره

اگه از خواب نپریدی، توی خواب خدا رو دیدی

یه جوری بپرس ازش که دلامون چرا اسیره؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۰ ، ۰۰:۵۴
بی ستاره ...

kavir

مگه میشه آسمون تو قفس بشه اسیر

مگه میشه سروها دل بدن به هر کویر

***
مگه میشه پنجره خالی از نگاه بشه

موندن و کهنه شدن رسم عاشق ها بشه

***
مگه میشه چشمه بود ، اما تا دریا نرفت

مثل یک ستاره بود ، اما تا فردا نرفت

***
من مسافر شبم ، کوله بارم از سوال

واسه دل تنگی من ، کو یه خلوت زلال

***
کو مجال پرزدن ، تو غبار جاده ها

توی پاییز سکوت ، یه صدای آشنا

***
خاطرات خسته رو ، دفترهای بسته رو

بگیر از من و نگیر ، این دل شکسته رو ...


مرحوم قیصر امین پور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۰ ، ۰۰:۰۴
بی ستاره ...